اخبار نقض حقوق بشر در ایران VVMIran e.V Vereingung zur Verteigung der Menschenrechte im Iran e.V

Monday, 20 June 2022

جوانان و معضل ازدواج


جوانان و معضل ازدواج 
فرار از ازدواج جوانان در حال تبدیل شدن به یک چالش‌ ‌اجتماعی است، میل و رغبت نسل جوان به ازدواج نسبت به دهه‌های گذشته هر روز کاهش داشته و در واقع سبک زندگی جوانان ایرانی مانند چند دهه قبل نیست و میل به تجرد بین آنها روز به روز درحال قوت گرفتن است.به گزارش خبرنگار ایمنا، نگرش افراد به ازدواج به عنوان یک واقعیت اجتماعی تحت تأثیر فرهنگ، نقش و موقعیتی است که فرد در آن زندگی می‌کند، از سوی دیگر مشکلات ازدواج، آرزوها، ایده‌آل‌ها و تصویری که دختران و پسران از آینده و زندگی مشترک خود دارند موجب شده که جوانان به آسانی تن به ازدواج ندهد و از آن فرار کنند، عوامل بسیاری در این زمینه مؤثر است که برخی از آنها واقعی و برخی ساخته و پرداخته ذهن افراد است ۱۲میلیون جوان ایرانی در سن ازدواج قرار گرفته‌اند، اما بسیاری از آنها یا تمایل  به ازدواج ندارند یا این که باید هفت خوان مشکلات را پشت سر بگذارند تا بتوانند وارد زندگی مشترک شوند. اگر از این جوان‌ها بپرسید چرا از ازدواج فرار می‌کنند، شاید دلایل مختلفی از مشکلات اقتصادی و بیکاری گرفته تا نداشتن مسکن و مسئله تجمل گرایی خانواده‌ها را مطرح کنند.مشکلاتی که راه را برای ورود جوانان به یک زندگی جدید با دشواری‌های بزرگی مواجه می‌کند تا جایی که حاضرند برای گرفتار نشدن در باتلاق این گرفتاری‌ها به راحتی قید ازدواج را بزنند و تنهایی را بر زندگی مشترک ترجیح دهند. در حقیقت فرار از ازدواج یکی از شایع‌ترین عکس‌العمل‌ها در برابر مسئله ازدواج است، خیلی از والدین از این موضوع ابراز نگرانی می‌کنند که جوان ما به سن ازدواج رسیده است اما نه به این کار رغبتی نشان می‌دهد و نه حتی برنامه‌ای برای آن دارد.شاید اگر والدین دلایل فرار از ازدواج را بدانند و نسبت به آن آگاهی کسب کنند بتوانند بهتر این مسئله را مدیریت کنند، تغییر معیارهای ازدواج موفق و پیچیده شدن آنها نسبت به گذشته از جمله مواردی است که خانواده‌ها باید راجع به آن آگاهی داشته باشند و اطلاعات خود را نسبت به نیازهای جوانان به روز کنند.فرار از ازدواج؛ چالش جوان امروزی عدم توانایی تأمین نیازهای مادی و کاهش رغبت ازدواج مرتضی پدریان، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا در خصوص گرایش نداشتن جوانان به ازدواج، اظهار می‌کند: با مطرح شدن بحث ازدواج انگیزه‌های فردی و اجتماعی در کنار همدیگر قرار می‌گیرند، اصولاً رفتارها و کنش‌های اجتماعی نیاز به زیرساخت دارد که این زیر ساخت‌ها می‌تواند انگیزه‌های فردی و گروهی را دستکاری کرده و آن را کم و زیاد کند و امروزه در جامعه ازدواج جوانان تحت متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و ارزشی فرهنگی قرار می‌گیرد. وی اضافه می‌کند: اگر از منظر اقتصادی نگاه کنیم امروز ازدواج بار مالی بسیار بالایی برای ازدواج جوانان دارد برای مثال در جامعه امروز برای ازدواج یک دختر باید حداقل ۳۵۰ میلیون تومان برای خرید جهیزیه هزینه کنند یا پسری برای رهن یک خانه معمولی باید حداقل صد میلیون تومان پیش هزینه و ماهیانه سه میلیون تومان اجاره پرداخت کند، وقتی که زیرساخت‌های اقتصادی جامعه به گونه‌ای است که فرد قادر به تأمین نیازهای مادی نیست خود به خود تمایل به ازدواج و زندگی مشترک در فرد کاهش پیدا می‌کند. این جامعه‌شناس، تصریح می‌کند: متغیرهای اجتماعی نیز در تمایل نیافتن جوانان به ازدواج مؤثر است، متغیرهای اجتماعی همان کنش‌ها و الگوهای جامعه است، وقتی افراد در جامعه شاهد زیاد بودن تعداد طلاق و کاهش آمار ازدواج باشند، ناخواسته با دیدن اطرافیانی که ازدواج آنها منجر به طلاق شده یا از زندگی زوجی خود ناراضی هستند آنها را هم در گرایش به ازدواج بی‌توجه می‌کند. فردگرایی یکی از عوامل پرهیز از ازدواج پدریان، تاکید می‌کند: عامل دیگر ارزش فرهنگی است، در حقیقت زمانی متأهل شدن و پدر شدن به عنوان یک مرحله گذار اجتماعی و تبدیل شدن فرد به یک شخصیت ارزشمند بود، اما در حال حاضر این پدیده مفهوم گذشته را ندارد و توصیه‌هایی که افراد به همدیگر دارند بیشتر توصیه پرهیز از تشکیل خانواده و ازدواج است. وی ادامه می‌دهد: مورد بعدی که در حوزه‌های ارزشی فردی اجرا می‌شود، این است که ازدواج کردن در اصل محروم کردن فرد از برخی کنش‌های اجتماعی است یعنی درجه آزادی فرد را کمتر می‌کند، اگر درجه آزادی را به عنوان داشتن حق انتخاب در نظر بگیریم فرد وقتی ازدواج کند خود به خود درجه آزادی و تردد او در بسیاری از مکان‌ها کاهش پیدا می‌کند و بخشی از اوقات او اختصاص به خانواده و همسر پیدا می‌کند، یعنی در دوران مجردی فرد تعهدی به کسی ندارد و باید در زندگی متاهلی رفتارهای خود را تغییر دهد. این استاد دانشگاه، اظهار می‌کند: آنچه امروز در جامعه شکل گرفته این است که ساختار جامعه به سمت ذره‌ای شدن پیش می‌رود، در حقیقت اتمیزه شدن با فردگرایی تفاوت‌هایی دارد، در اتمیزه شدن فرد خواسته‌های خود را بدون در نظر گرفتن معیارهای اخلاقی مدنظر قرار می‌دهد یعنی همانطور که فرد در جامعه می‌تواند نیازهای خود را برآورده کند، قید و بندها و مسئولیت‌های خانوادگی ندارد و با در نظر گرفتن وضعیت امروز جامعه و متغیرهای فردی، اجتماعی و فرهنگی متأسفانه عدم تمایل به ازدواج دختران و پسران یک کنش عقلانی مناسب اوضاع جامعه امروز است.سطح انتظار جوانان بالا رفته است حمید نصیری، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا در خصوص علل فرار جوانان از ازدواج در شرایط فعلی، اظهار می‌کند: این موضوع تک عاملی نیست و ابعاد مختلفی در این زمینه مؤثر است، معمولاً جنبه‌های روانشناختی، اجتماعی، مسائل اقتصادی و فرهنگی در بروز این اتفاق تأثیرگذار است و فرار از ازدواج جوانان در همه کشورهای دنیا مطرح است. جنبه‌های اقتصادی جامعه باعث شده تشکیل زندگی خانوادگی مشکلات خاصی داشته باشد و بسیاری از افراد توانایی لازم از نظر برآوردن نیازهای خانواده را نداشته باشند.وی اضافه می‌کند: عده‌ای به دلیل نداشتن شغل مناسب توان اداره کردن یک زندگی را ندارند، با توجه به بالا بودن سطح انتظارات فعلی، بسیاری از خانواده‌ها از ازدواج خود و زندگی در یک اتاق از خانه پدری درگذشته سخن می‌گویند و این که بعد از گذر سالیان بسیار موفق به خرید خانه مستقل شدند.این روانشناس بالینی، تصریح می‌کند: اما امروزه شاهد هستیم سطح انتظارات جوانان بالا رفته است، همانطور که همه اعضای خانواده موبایل و خودروی شخصی دارند، طبیعی است که افراد خانواده تمایل به داشتن خانه شخصی هم پیدا می‌کنند و نمی‌توان انتظار داشت که افراد خانواده با مدل‌های سال‌های گذشته ارتباط برقرار کرده و زندگی کنند.نصیری در خصوص تأثیر مسائل روانشناختی در تأخیر ازدواج جوانان، اظهار می‌کند: از نظر مسائل روانشناختی ازدواج یک موضوع مراقبتی است و باید انسان توانایی مراقبت از فرد دیگر را داشته باشد، همانطور که سلامت جسم برای افراد مهم است سلامت روانی و پختگی‌های شخصیت هم از مسائلی است که نیاز به رشد و ارتقا دارد.وی می‌افزاید: همانطور که در دوران کرونا به مردم آموزش می‌دهیم چگونه بهداشت جسمی خود را حفظ کنند تا بتوانند زنجیره انتقال این بیماری را قطع کنند، در مورد سلامت روانی هم نیازمند سرمایه‌گذاری بیشتری برای جامعه بودیم و نتیجه این نبود سرمایه‌گذاری‌های روانشناختی خود را در مقوله ناسازگاری‌های خانوادگی و طلاق نشان می‌دهد.فرار از ازدواج؛ چالش جوان امروزی آمارهای فعلی طلاق انگیزه ازدواج را کاهش می‌دهد این استاد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، تاکید می‌کند: درست است که در کشور آمار رسمی طلاق بالا نیست، اما همین آمارهای فعلی هم قابل پذیرش نیست و بخش بسیاری از سرمایه‌های اجتماعی را هدر می‌دهد، وقتی جوانان به این مسئله نگاه می‌کنند و این که در خانواده ازدواج برادر بزرگ‌تر آنها منجر به جدایی شده، خواهر یا برادر دیگر آنها در زندگی مشترک اختلاف دارد، این اتفاق در یک خانواده انگیزه ازدواج و زندگی مشترک را در بین جوانان کاهش می‌دهد.وی تصریح می‌کند: اگر بخواهیم از حوزه‌های فرهنگی به این مسئله نگاه کنیم، وقتی مسائل کنار همدیگر جمع می‌شوند فرهنگ‌ها هم ساخته می‌شوند، یعنی مدل‌هایی که انسان‌ها در روال زندگی خود دارند و بسیاری از اوقات این فرهنگ خودخواسته نیست و اینطور نبوده که انسان‌ها برای آن برنامه‌ریزی کرده باشند مثل فرهنگ پوششی، تعاملات اجتماعی یا شرایط کرونا که یک فرهنگ تعاملات جدید را برای افراد ایجاد کرده است این روانشناس بالینی، اضافه می‌کند: تبعات مسائل اقتصادی، روانشناختی، جامعه شناختی و تغییر انتظارات مردم در جامعه فرهنگ جدیدی ایجاد کرده است به این معنا که در گذشته بالا رفتن سن ازدواج جوانان ارزش‌ها و ضد ارزش‌های جامعه را تحت تأثیر قرار می‌داد و آن فرد احساس می‌کرد شرایط ایده‌آل نیست، به طور طبیعی بعضی از این موارد می‌تواند جنبه‌های مثبت هم داشته باشد که جوانان با افزایش سن می‌توانند پخته‌تر تصمیم بگیرند نداشتن مسئولیت‌پذیری برخی جوانان عامل فرار از ازدواج نصیری در خصوص نداشتن مسئولیت‌پذیری برخی از جوانان و فرار آنها از ازدواج، اظهار می‌کند: مراقبت از دیگران اوج سلامتی یک فرد است، یعنی این که یک فرد با ازدواج بتواند از دیگری مراقبت کند و این مراقبت از ماسک زدن هنگام در خیابان رفتن در شرایط کرونایی فعلی تا رسیدگی به مسائل زندگی مشترک را دربر می‌گیرد، مسئولیت‌پذیری یک مسئله گسترده است و انسان از دوران کودکی تا بزرگسالی با مقوله مسئولیت‌پذیری در زندگی مواجه است. وی ادامه می‌دهد: به نظر می‌رسد باید روی الگوهای تربیتی جامعه بیشتر سرمایه‌گذاری کنیم تا نسل‌های بعدی بتوانند محصول آن را دریافت کنند، در این مسئله باید سعی کنیم سیاست‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت اتخاذ کنیم تا بتوانیم موضوع گریز جوانان از ازدواج را حل کنیم.فرار از ازدواج یک مسئله تک بعدی نیست این روانشناس بالینی، تاکید می‌کند: فرار جوانان از ازدواج یک مسئله تک بعدی نیست و این که فکر کنیم اگر افراد دین‌دار شوند همه چیز حل خواهد شد یا اگر از نظر اقتصادی قوی شوند مشکلی نخواهند داشت یا اگر اشتغال داشته باشند از ازدواج فرار نمی‌کنند، این موارد باورهای اشتباهی است، باید والدین بتوانند موانع موجود را شناسایی و این موانع را حل کنند.نصیری، تصریح می‌کند: باید خانواده‌ها سعی کنند به برآوردن انتظارات فرزندان خود بیشتر توجه کنند و بتوانند با آنها گفت‌و گو کنند و تنها نخواهند حرف خودشان را به کرسی بنشانند و یک تعاملی اتفاق بیفتد و همین تعامل باعث می‌شود که مشارکت اتفاق بیفتد و خانواده‌ ها بتوانند این مسئله را حل کنند و باید مسائل اقتصادی، اجتماعی و روانی را هم در نظر بگیرند تا بتوانند بر این معضل غلبه کنند. وقتی حرف از ازدواج می‌شود، صحبت درباره بسته‌های تشویقی ازدواج هم بالا می‌گیرد؛ از اپلیکیشن‌های همسریابی و وام ازدواج ۱۵۰ میلیون تومانی جوانان گرفته تا تسهیلاتی برای اشتغالزایی و فرزندآوری. با این وجود مشکلات همچنان پابرجاست و بسته‌های تشویقی هم آنقدر گره دارد که باز هم جوانان رغبتی به ازدواج نشان نمی‌دهند.ازدواج را می‌توان یک سرمایه اجتماعی تلقی کرد که زن و مرد بر پایه یک سلسله باورها، ارزش‌ها و روابط اجتماعی به طور مشترک سرمایه‌گذاری می‌کنند. هر چقدر که ریسک این سرمایه‌گذاری کمتر باشد، پیامدهای آن قابل پیش‌بینی و احتمالاً مطلوب است و برعکس هرچه ریسک آن افزایش یابد، پیامدهای آن در زندگی فردی و اجتماعی زنان و مردان، غیر قابل پیش‌بینی و احتمالاً ‌نامطلوب است. ازدواجی که در بستر و شرایط مناسب اجتماعی، بر پایه عشق، ایمان، اعتماد و تعهدات متقابل اسـتوار شده و مبتنی بر سیستم پیچیده‌ای از وابستگی‌های دوجانبه است، پیامدهای اجتماعی آن نیز قابل پیش‌بینی و مطلوب خواهد بود، بنابراین خطرپذیری آن هم کاهش پیدا می‌کند. امروزه میزان رشد جمعیت در دنیا روندی کاهشی دارد و معمولا ازدواج در سنین بالا صورت می‌گیرد. همچنین واحد خانواده به طور متوسط دارای فرزند کمتری است. در جوامع غربی، شکل جدیدی از خانواده تحت عنوان همزیستی مشترک، خارج از قالب ازدواج رسمی و قانونی، متداول و روندی افزایشی به خود گرفته و نسبت ولادت‌های خارج از ازدواج‌های مشروع تا حد زیادی در جامعه غربی افزایش پیدا کرده است.قبل از انقلاب متوسط سن ازدواج مردان در سال ۱۳۴۵ با حدود ۲۵ سال نسبتا بالا بوده است. در سال ۱۳۵۵ با رونق نسبی در اقتصاد کشور سن ازدواج به ۲۴.۱ سال کاهش پیدا کرد. بعد از انقلاب اسلامی و همزمان با جنگ تحمیلی سن ازدواج مردان در سال ۱۳۶۵ کاهش پیدا کرد. افزایش تدریجی سن ازدواج بعد از این سال با بالا رفتن سطح تحصیلات و تورم مخصوصا در بخش مسکن و بیکاری، با یک شیب نسبتا تند آغاز شده و هنوز ادامه دارد؛ به طوری که در سال ۱۳۷۵ متوسط سن ازدواج پسران با حدود ۲ سال افزایش به ۲۵.۶ سال رسیده و در سال‌های ۱۳۸۵، ۱۳۹۰ و ۱۳۹۵ با شتاب کمتر افزایش داشته و به ترتیب به ۲۶.۱، ۲۶.۷ و ۲۷.۴ سال رسیده است. در زنان طی چهار دهه گذشته تا سال ۱۳۹۰ سن ازدواج در حال افزایش بوده و از ۱۸.۴ سال در سال ۱۳۴۵ به ۲۳.۴ سال در سال ۱۳۹۰ رسیده است. در سال ۱۳۹۵ متوسط سن در اولین ازدواج با ۲۳ سال کمی کاهش پیدا کرد. این کاهش در مناطق روستایی، حدود یک سال بیشتر از مناطق شهری بوده است. در زنان هم مانند مردان بیشترین افزایش سن ازدواج در دهه ۷۵ - ۱۳۶۵ صورت گرفته است به طوری که در این دهه سن ازدواج زنان ۲.۵ سال افزایش یافته است. در این دهه و بعد از آن گرایش به تحصیلات مخصوصا تحصیلات تا سطوح عالی برای زنان چشمگیر بوده و باعث شده تعداد دانشجویان دختر از دانشجویان پسر پیشی بگیرد. در این میان دلایل تمایل نداشتن به ازدواج از سوی جوانان هم قابل توجه است.«س»، ۳۹ ساله، شاغل و لیسانسه است و چندان تمایلی به ازدواج ندارد: «ازدواج، بر اساس ساختار فرهنگی جامعه ایرانی، بخشی از تکامل یک انسان به حساب می‌آید و می‌بینیم که بعضی از خانواده‌ها ازدواج را بخشی از مقطع تربیتی فرزندانشان می‌دانند، یعنی بعد از دانشگاه و سربازی‌رفتن پسران دیگر نوبت به ازدواج می‌رسد و به نظر می‌رسد کسی که ازدواج نکند روند تکاملی خودش را بدرستی طی نکرده است. به عبارتی به نظر می‌رسد که یک انسان به تنهایی کامل نیست اما در جامعه بیرون از ایران اتفاق دیگری در حال رخ‌دادن است و خانواده‌های یک‌نفره در حال پذیرفته‌شدن هستند و حتی یک نفر هم می‌تواند فرد کاملی به حساب بیاید. با توجه به نگرشی که نسبت به ازدواج در جامعه ما وجود دارد آدمی مثل من که در آستانه ۴۰ سالگی است، وقتی هنوز ازدواج نکرده یعنی کاری را کامل نکرده است و هنوز وارد فاز باروری هم نشده است و زمانی که مدام در معرض این پرسش قرار می‌گیرد که «چرا ازدواج نمی‌کنی؟» در واقع بیانگر این است که فرد به بن‌بست خورده است. بارها از زبان دوستان شنیده‌ام که به این پرسش چنین پاسخ داده‌اند: «آخه مگه دست ماست؟». در جامعه ما دختران چندان در این روند پیشرو نیستند. حتی بسیاری از آنان تمایل به ازدواج دارند اما موقعیتی برای ازدواج ندارند در حالی که یک پسر انتخاب‌ها و فضاهای بیشتری برای تصمیم‌گیری در این زمینه  دارد. جدا از بحث فرهنگی، شرایط اقتصادی و سیاسی هم به این موضوع دامن می‌زنند و اجازه برنامه‌ریزی مناسبی برای این امر نمی‌دهند.» «ح»، ۳۵ ساله، شاغل است و فوق لیسانس دارد. او هم تمایل چندانی به ازدواج ندارد: «گاهی اوقات به ازدواج فکر می‌کنم اما فقط دو دلیل دارد و آن هم ترس از تنهایی در سال‌های آینده و خوشحال‌کردن پدر و مادرم است. اما مهم‌ترین دلیلی که تا کنون مجرد مانده‌ام، نبود وضعیت ثابت اقتصادی است. من در حال حاضر خودم هستم و زندگی‌ام را به نحوی می‌گذرانم اما زمانی که متاهل شوم باید از نظر اقتصادی مخارج فرد دیگری را هم تامین کنم. از طرفی افزایش ازدواج‌های ناموفق بین اطرافیان باعث شده بیشتر دست به عصا باشم و محافظانه‌کارانه‌تر رفتار کنم.»«م»، ۳۶ ساله، شاغل و فوق‌لیسانسه است. تمایل به ازدواج دارد اما تا کنون گزینه جدی نداشته تا بخواهد به آن فکر کند: «به نظر می‌رسد هر چه پیش می‌رویم، تعداد افراد مسئولیت‌پذیر جامعه هم کمتر می‌شود؛ بویژه پسران مجرد. معمولا بلاتکلیفند، اعتماد نمی‌کنند، سخت قدم پیش می‌گذارند و بسیاری از آنان هم مشکل اصلی را مسائل اقتصادی می‌دانند. اما من به عنوان یک دختر چه کار می‌توانم بکنم؟ خیلی از دختران بعد از شیوع ویروس کرونا با حداقل‌ها زندگی‌شان را شروع کردند. من هم توقع چندانی ندارم اما ترجیح می‌دهم آنقدر صبر کنم تا فردی نزدیک به ویژگی‌های اخلاقی خودم را پیدا کنم. چون با توجه به قوانین مردسالار جامعه ما، پشیمان‌شدن بعد از عقد و پروسه طلاق مراحل سخت خودش را دارد که اصلا به دردسرهایش نمی‌ارزد.»«ه»، ۳۶ ساله، شاغل است و فوق لیسانس دارد: «اخیرا با  خانمی ترک دوستی کردم. دو ماه کمتر با هم در تعامل بودیم؛ رابطه‌ای صرفا مبتنی بر گفت‌وگو و گاه دیدار در فضای عمومی مثل کافه. خانمی بود از محله اعیان‌نشین تهران، درس‌خوانده و دانشگاه‌رفته، به قدر خودش در مسائل زندگی اجتماعی و عاطفی سرد و گرم چشیده، زبانی غیر از زبان مادری هم می‌دانست و آشکارا علائق و دغدغه‌های مشترک در مسائل  فرهنگی، خلاقانه و نظایر این داشتیم. اما برغم  همه این اشتراک‌هاف یک چیز بسیار در این تعامل پررنگ بود: «ترس». می‌ترسیدم از اینکه نتوانم از پسِ انتظارات مالی او بربیایم. به هر تقدیر او دختری از خانواده متمول بود، من اما درآمدی متوسط دارم که به زور به ماهی ۱۰ میلیون تومان می‌رسد. البته این ماهی ۱۰ میلیون تومان درآمد این ایام مقارن شده است با روزهای خوب مالی و کاری‌ام.  او هم از این می‌ترسید که وارد زندگی با سطح درآمدی ضعیف شود  و عملا نتواند چنین شرایط مالی‌ای را تاب بیاورد و همه چیز به هم بریزد! من فکر می‌کردم یک‌ چیز مهم می‌تواند «کمر» این ترس  مشترک را بشکند: «هم‌دلی» و خب آنچه در این پنجاه شصت روز رصد کردم نشانی از هم‌دلی نداشت. «هم‌دلی» متغیر مهمی در روابط آدم‌هاست. با توسل به آن می‌توان حد زیادی از گسست‌ها و چالش‌ها را رفع کرد و فاصله‌ها را به حداقل رساند اما آنچه در  فضای اجتماعی اینجا و اکنون زندگی من و میلیون‌ها نفر دیگر کمتر وجود دارد، هم‌دلی، تعامل و شفقت است. انگار عواطف انسانی از بین رفته است.  آدم «فقط و فقط» با متغیرهای کمی نظیر خانه و ماشین و دارایی‌های مادی اندازه‌گیری می‌شود و آنچه از دست رفته، متغیرهای کیفی نظیر «هم‌دلی»، «وفاداری»، «صداقت و شفافیت»، «با همدیگر ساختن» و نظایر این است. من به قدر معقول امکانات مالی تامین یک زندگی مشترک را دارم؛ سقفی بالای سر دارم در منطقه ۱۲ تهران،  درآمدی ماهی ۱۰ میلیون تومان هم می‌آید و می‌رود. مهم‌تر اینکه ۱۵ سال پیش وقتی شروع کردم زیر صفر بودم؛ همه این‌ها را از زیرِ زیرِ صفر ساختم و با خون دل و سخت‌کوشی و نان حلال. اما شوربختانه اینها ظاهرا دیگر ارزش نیست. ارزش‌های عام اجتماعی نیل به گسست و تباهی دارد. من  تن می‌زنم از بازی در زمینی که قواعدش در تعارض با ارزش‌های شخصی و انسانی‌ام است. اینکه کسی از زیر صفر بسازد و امیدوارانه تلاش کند ارزش نیست؛  بچه‌ ددی مایه‌دار بودن و بزن‌دررو بازی ارزش  شده است.  این زمین بازی من نیست. تا کی و کجا بتوانم تاب بیاورم نمی‌دانم اما تنهایی درآمیخته با ارزش‌های انسانی را به ازدواج درآمیخته با انواع عصبیت‌ها و کج‌فهمی‌ها و خودخواهی‌ها و سنت‌های بیخود و مریض ترجیح می‌دهم.»«الف»، ۴۰ ساله هم شاغل و فوق‌لیسانسه است و سال‌هاست که در تهران تنها زندگی می‌کند. او در این مدت تجربیات چندان خوشایندی را پشت سر نگذاشته است: «تنها زندگی‌کردن در شهری مثل تهران حتی اگر ۲۰ سال هم از مستقل زندگی کردن یک دختر گذشته باشد باز هم سختی‌های خودش را دارد؛ از گرانی مایحتاج زندگی گرفته تا بسیاری از مسائل دیگر. وقتی فروشنده می‌بیند یک خانمِ تنها در حال انتخاب وسایل اصلی خانه بدون همراهی یک مرد است، تا جایی که می‌تواند قیمت‌ها را چند برابر بالا می‌برد یا سعی می‌کند با معرفی کالاهای خراب یا ناقص او را به درد سر بیندازد. هنوز هم در محله‌های خلوت با ترس و لرز راه می‌روم یا حتی اگر نیاز به تعمیرکار داشته باشم مجبورم به شکلی برنامه‌ریزی کنم که وقتی وارد خانه می‌شود، تنها نباشم. به وجود آمدن مشکلات نیمه‌شب هم یکی دیگر از مصائب زندگی تنهایی است. حتی همکاران یا دوستان اطراف هم می‌توانند مشکل محسوب شوند چون تا زمانی که تنها هستی به خودشان اجازه می‌دهند به هر شکلی که دوست دارند، صحبت کنند و اگر هم پا به پای آنان هم مسیر نشوی سعی می‌کنند در مسیر کاری‌ات سنگ‌اندازی کنند یا پشت سرت حرف دربیاورند و به تو تهمت بزنند. همه این موارد آسیب‌های روحی و روانی زیادی را به یک فرد وارد می‌کند. شاید اگر تمام سال‌هایی که تنها زندگی می‌کردم، متاهل بودم این مشکلات را تجربه نمی‌کردم. هیچ وقت فکر نکردم که همه عمرم را صد در صد تنها زندگی کنم.» پیش‌بینی‌ها حاکی از این است که در آینده به دلیل سقوط نرخ زاد و ولد با کاهش شدید جمعیت و چالش بزرگ جمعیتی مواجه خواهیم بود.