اخبار نقض حقوق بشر در ایران VVMIran e.V Vereingung zur Verteigung der Menschenrechte im Iran e.V

Tuesday 31 October 2023

ممانعت از کار صیادان در چابهار توسط نیروهای حکومتی

۷آبان ۱۴۰۲ نیروهای دریابانی #چابهار از رفت و آمد صدها صیاد چابهاری در دریا برای صید جلوگیری کردند و اعلام کردند صید ممنوع است و به هیچ قایقی با قدرت موتور ۲۰۰، ۱۵۰، ۸۵، اجازه خروج از اسکله ندادند و عنوان کردند با وارد شدنش به دریا توسط آنها مصادره میشوند.یک صیاد در این باره گفته است: « از کار هزاران ملوان و کارگر #بلوچ جلوگیری شده بدون هیچ دلیلی هر قایق خرج ۱۰ الی ۱۵ خانوار را تامین میکند با این وضعیت اقتصادی کشور الان نان و آب زن و بچه خودمان را از کجا پیدا کنیم ما صیاد هستیم وقتی اجازه صید نداشته باشیم چکار کنیم.»

قانون اساسی:
اصل ۲۲-رعایت حقوق ذاتی و شهروندی (امنیت زندگی)
اصل ۲۸-حق امنیت کار
اصل۳۴-رعایت حقوق انسانی توسط قانون

اعلامیه جهانی حقوق بشر:
ماده ۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون 
ماده ۲۲-حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی
ماده ۲۳- حق امنیت کار

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران 
#مهسا_امینی 
#vvmiran 
@baschariyat 
#MahsaAmini

#علی_احمدی، استاد #دانشکده_ارتباطات_علامه_طباطبایی با انتشار مطلبی از دریافت نامه اخراج خود، خبر داد.

#علی_احمدی، استاد #دانشکده_ارتباطات_علامه_طباطبایی با انتشار مطلبی از دریافت نامه اخراج خود، خبر داد.

قانون اساسی:
اصل ۲۲-رعایت حقوق ذاتی و شهروندی (امنیت زندگی )
اصل ۲۴-حق آزادی قلم و بیان
اصل ۲۸-حق امنیت کار
اصل۳۴-رعایت حقوق انسانی توسط قانون


اعلامیه جهانی حقوق بشر:
ماده ۸- رعایت حقوق انسانی توسط قانون
ماده ۱۹- حق آزادی بیان
ماده۲۲-حق امنیت اجتماعی فرهنگی مالی
ماده ۲۳- حق امنیت کار



کانون دفاع از حقوق بشر در ایران 
#مهسا_امینی 
#vvmiran 
@baschariyat 
#MahsaAmin

ابوالفضل قدیانی: مسئول اصلی قتل آرمیتا علی خامنه‌ای است

ابوالفضل قدیانی، فعال سیاسی در ایران و منتقد سرسخت علی خامنه‌ای، در یادداشتی در کانال تلگرامی وب‌سایت کلمه، رهبر جمهوری اسلامی را «مسئول اصلی قتل» آرمیتا گراوند معرفی کرده است.او در این یادداشت نوشته است: «قتل حکومتی آرمیتا گراوند روز شنبه پنجم آبان به سرانجامِ خود رسید و آرمیتا به مهسا پیوست. این قتل توسط حجاب‌بانی از حجاب‌بانانِ علی خامنه‌ای، خودکامه‌ قدرت‌پرستِ ایران در مترو صورت گرفت.آقای قدیانی اضافه کرده: «تمامی دست‌اندرکاران این قتل از حجاب‌بانان گرفته تا رؤسا و فرماندهانشان مسئولند و مقصّر و باید پاسخگو باشند اما مقصّر و مسئول اصلی، علی خامنه‌ای است که باید پاسخگو باشد چرا که تمامی قتل‌ها، ظلم‌ها و سرکوب‌ها به خاطر آن است که حکومتِ نامشروع، غیر قانونی و غاصبانه‌ وی چند صباح دیگر تداوم یابد که البته دیر یا زود مردم با قیام خود، او و نظامش را ساقط خواهند کرد.»این فعال سیاسی مخالف حکومت ایران، در یادداشت خود نوشته: «قتل مظلومانه آرمیتا گراوند ورق سیاه دیگری بر پرونده سیاه‌تر از سیاه علی خامنه‌ای و نظام جمهوری اسلامی افزود. این قتل‌ها و جنایت‌هایی نظیر آن نمی‌تواند او و نظامش را از سقوط برهاند بلکه بر عکس به سقوط نزدیک‌ترشان می‌کند.آرمیتا گراوند، دانش‌آموز نوجوان اهل کرمانشاه و ساکن تهران، پس از آن‌که روز نهم مهر بدون بر سر داشتن حجاب اجباری وارد قطاری از متروی تهران شد، بی‌هوش شد و پس از گذشت حدود یک ماه که در کما بود، جان باخت مقام‌های جمهوری اسلامی دلیل بیهوشی آرمیتا گراوند پس از ورود به واگن مترو را «افت فشار» اعلام کردند، اما منابع حقوق بشری احتمال اتفاقی شبیه اتفاق برخورد مأموران گشت ارشاد با مهسا امینی را محکوم کردند.

خانواده آرمیتا گراوند برای تغییر زمان مراسم هفتم فرزندشان «تحت فشار شدید» نهادهای امنیتی هستند

رادیو فردا مطلع شده است که ماموران امنیتی، خانواده آرمیتا گراوند را برای تغییر زمان مراسم هفتم دخترشان، به شدت تحت‌ فشار قرار داده‌اند.

یکی از نزدیکان خانواده گراوند روز سه‌شنبه ۹ آبان به رادیو فردا گفت: «خانواده آرمیتا می‌خواهند مراسم هفتم دخترشان را روز پنجشنبه برگزار کنند، اما مأموران امنیتی آن‌ها را تحت فشار قرار داده‌اند که این مراسم روز چهارشنبه برگزار شود.»

این منبع مطلع می‌گوید نهادهای امنیتی به خانواده آرمیتا گفته‌اند: «احتمال شلوغ شدن در روز پنج‌شنبه زیاد است و مراسم را باید چهارشنبه برگزار کنید که خلوت باشد».

او افزود: خانواده آرمیتا «به هیچ عنوان راضی نیستند» که مراسم هفتم او را در روز دیگری برگزار کنند و «به شدت از این مسئله ناراحت هستند».

این منبع همچنین به رادیوفردا گفت: «خانواده آرمیتا به شدت تحت فشار و تحت نظارت نیروهای امنیتی هستند و این وضعیت غیرانسانی علیه پدر، مادر و خواهر آرمیتا در حالی ا‌ست که آن‌ها سوگوار و داغدار از دست دادن آرمیتا هستند.»
آرمیتا گراوند ۱۶ ساله، اهل کرمانشاه و ساکن تهران، روز ٩ مهر در مترو «شهدا» تهران پس از ورود به واگن بیهوش شد و بعدا خبر رسید که به کما رفته است.


ویدئوهای دوربین‌های مداربسته نشان می‌دهد که آرمیتا به‌هنگام ورود به این ایستگاه، حجاب اجباری مورد نظر حکومت را بر سر نداشت.

مقام‌های جمهوری اسلامی دلیل بیهوشی او پس از ورود به واگن مترو را «افت فشار» اعلام کردند، اما منابع حقوق بشری احتمال اتفاقی شبیه اتفاق برخورد ماموران گشت ارشاد با مهسا امینی را مطرح کرده‌ بودند.

مقام‌های جمهوری اسلامی در ماه‌های اخیر مأمورانی را با نام «حجاب‌بان» در متروهای تهران مستقر کرده‌اند تا با زنان و دختران مخالف حجاب اجباری برخورد کنند.

مراسم خاکسپاری پیکر آرمیتا گراوند روز هفتم آبان با حضور اعضای خانواده و جمعیتی بزرگ و در یک جو شدید امنیتی در بهشت زهرا تهران برگزار شد.
در ویدئوهایی که از این مراسم منتشر شد، تعدادی از حاضران شعار «آرمیتا روحت شاد» و «این گل پرپر شده، هدیه به میهن شده» سر دادند.

در این مراسم، تعدادی از شرکت‌کنندگان از جمله نسرین ستوده،‌ وکیل مدافع و فعال حقوق بشر، بازداشت شدند.

ساعاتی پس از برگزاری مراسم خاکسپاری او، مناطق مختلفی از شهرهای تهران، کرج، مشهد، ساری و شیراز شاهد شعارهای شبانه ضد حکومتی و دیوارنویسی به یاد آرمیتا و علیه مقام‌های جمهوری اسلامی بود.

در غرب تهران، جمعی از مردم شهرک اکباتان اقدام به سردادن شعارهای ضد حکومتی از قبیل «مرگ خامنه‌ای قاتل» و «مرگ بر دیکتاتور» کردند.

این شعارها در منطقه امیرآباد (محدوده خیابان کارگر شمالی)، تهرانپارس در شرق تهران، و همچنین در خیابان ظفر نیز شنیده شد؛ جایی که معترضان با سردادن شعارهایی چون «آرمیتامون رو کشتن، اسم حجاب گذاشتن» روایت‌های حکومتی از جان‌باختن آرمیتا گراوند را رد کردند.








محمد مهدوی فر ؛ به یکسال و نیم حبس در دادگاه یک و نیم دقیقه ای محکوم شد به خاطر سرودن شعر «الفبا»






شاکی: واحد اطلاعات سپاه کاشان
متهم: محمد مهدوی فر (تخریب چی و غواص دفاع مقدس)رأی دادگاه
در خصوص اتهام آقای محمد مهدوی فر فرزند مصطفی مبنی بر نشر اکاذیب، دادگاه با بررسی اوراق پرونده اعم از گزارش واصله، متن اشعار مرقوم شده توسط متهم، اقراریه مقرون به واقع متهم، کیفرخواست صادره از ناحیه دادسرا، بزه انتسابی علیه نامبرده محرز و مسلم می باشد. لذا به استناد ماده ۶۹۸ از قانون تعزیرات نامبرده را به تحمل یکسال و نیم حبس تعزیری محکوم می نماید. رأی صادره حضوری و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل اعتراض در مرجع محترم تجدید نظر استان اصفهان می باشد

رئیس شعبه صد و پنج دادگاه کیفری دو کاشان : ماشاءالله امیدالله
این شعر « الفبا »آ مثل آزادی بر ما شد ارزانی                      آ مثل آب و برق شد مفت و مجانیپ پول ایرانی خاکش به سر گشته              در خواب می دیدم شاهی که برگشتهت چون تجاوزگر در داخل زندان                   دیگر نمی گویم از دختر ایرانث ثبت دوران شد افعال زشت ما                نفرین و لعنت بر محصول کشت ماج جنتی زنده پویا و پاینده                          ج جنتی جوک شد اسباب هر خندهچ چاه نفت ما پولش کجا رفته                     پول زبان بسته آخر چرا رفتهح چون حجاب زن از کودکی تا گور                 یا با زبان خوش یا با زبان زورخ مثل خلخالی آدمکشی عالی                   با این همه جانی جایش ولی خالید اول داعش محصول نادانی                     خیلی شبیه ماست او در مسلمانیذ اول ذلت بیچاره این ملت                        با این همه معتاد کو عامل و علتر اول رهبر ر آخر رهبر                              ما جملگی یک تن او جمله بر ما سرز مثل زن مثل زن های معمولی                  گفتم چرا می گفت از درد بی پولی  گفتم چرا می گفت از درد بی پولیژ ژنده پوش شهر یک کودک کار است           این طفلک معصوم کارش به اجبار استس سایه ستار با عشق می رقصید             روزی بهشتی شد زیر کتک خندیدش مثل یک شیاد بی رحم و بد رفتار            رحمت هزاران بار بر کرکس و کفتارص صورت ناهید زیباتر از خورشید                 اما اسید جهل او را ز هم پاشیدض ضجه ی انسان بر آسمان می رفت          شهریور ژاله مرداد شصت و هفتط چون طناب دار بالا و پر باریم                    ما رتبه ی اول را در جهان داریمظ ظاهرش مثل پیغمبر خاتم                       بویی نبرده او از خلقت آدمع عین عمامه دور سر طاغوت                     فرجام هر طاغوت آخر شود تابوتغ غزّه را باید با پول ایران ساخت                  از پول نفت ما هر دفعه باید باختف فتنه گر یاغی مطرود و بی ایمان               هشتاد و هشت درصد از مردم ایرانق مثل هر قتلی که جیره ای باشد              چون دانه ی تسبیح زنجیره ای باشدک مثل کهریزک یک جای وحشتناک             چندین جوان پاک برده به زیر خاکگ مثل گورستان «کز خاوران خیزد              فریاد انسان هاست کز نای جان خیزد»ل مثل لبنانی ارجح به ایرانی                    این سفره پر بود از شب های بی نانیم مثل یک مسئول مسئول پاسخگو            پاسخ نمی گوید بر هر که الا هون اول نعلین ن آخر نعلین                         هر فتنه هرجا شد زیر سر نعلینو اول والی والی ولایت داشت                   هرکس هرآنچه کاشت او مطلقاً برداشته هسته ای گشته یک ملت خسته             با اندکی نرمش او هسته را بستهی یحتمل فردا شاعر غمین باشد                یا در رجایی شهر یا در اوین باشد

جلوگیری از اعزام نرگس محمدی به بیمارستان به دلیل نپوشیدن روسری

نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی و برنده جایزه صلح نوبل به دلیل نپوشیدن حجاب اجباری از دریافت خدمات درمانی محروم ماند و از اعزام او به بیمارستان جلوگیری شد.

صفحه اینستاگرام خانم محمدی که توسط نزدیکان او اداره می‌شود با اعلام این خبر نوشت: «امروز ۸ آبان ماه ۱۴۰۲ نرگس محمدی برای دومین بار از ۱۳ شهریور برای اعزام به بیمارستان و انجام سی تی اسکن ریه و اکو قلب با دفتر بند زنان فراخوانده شده و به دلیل سر نکردن روسری، اجازۀ خروج از زندان به او داده نشده است.»

به نوشته این صفحه اینستاگرام، دادستان دستور داده تحت هیچ شرایطی نرگس محمدی بدون روسری به بیمارستان اعزام نشود و خانم محمدی و هم بندی هایش در اعتراض به این تصمیم در حیاط زندان تجمع کرده‌اند.

نرگس اعلام کرده، جمهوری اسلامی در مورد مهسا ژینا امینی و آرمیتا گراوند نشان داد که به دلیل مخالفت زنان با سر کردن حجاب اجباری، جانشان را می گیرد و من علی رغم نیاز و ضرورت اعزام به بیمارستان قلب ، حاضر به سر کردن روسری نیستم و مسئولیت جان من با حکومت زن ستیز دینی استبدادی است.

این برنده جایزه صلح نوبل گفته «به پاس خون زنان سرزمینم که مظلومانه زیر تیغ حکومت زن ستیز جان دادند و در همراهی با آنان که برای امید فردای ایران و خواسته های ملت سربلندمان ایستاده اند، می ایستم و حاضر به یک قدم عقب نشینی از مطالبات جنبش انقلابی ، زن، زندگی، آزادی" پر شکوهمان نیستم.»

مسئولان زندان اوین  پیش از این و در روز ۲۲ مهرماه هم از اعزام نرگس محمدی به بیمارستان به‌دلیل تن‌ندادن به حجاب اجباری، جلوگیری کرده بودند.

در جستجوی پاسخگویی به قتل عام ۱۳۶۷

کارشناسان سازمان ملل متحد به (JVMI) در جستجوی پاسخگویی برای #قتل_عام۶۷ در ایران می‌پیوندند.
جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل گفت:
بزرگترین فاجعه ای که پس از انقلاب شاهد بوده‌ایم، فاجعه ناپدید شدن و اعدام‌های اجباری و خودسرانه هزاران نفر در سال ۱۳۶۷ است

مناقشه حجاب اجباری؛ مجموعه گردشگری آویدر و چندین کافه و فروشگاه پلمب شدند

۰۹/آبان/۱۴۰۲

همزمان با تاکید رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی مبنی بر برخورد با زنانی که تن به حجاب اجباری نمی‌دهند، نیروهای انتظامی مازندران اقدام به پلمب «مجموعه گردشگری و ورزشی سد آویدر نوشهر» کردند و همزمان چندین کافه و فروشگاه در شهرهای مختلف استان تهران و اردبیل نیز پلمب شدند.

اکبر درویشی، فرمانده انتظامی شهرستان نوشهر، با تایید پلمب این مجموعه گردشگری و ورزشی، گفت که بعد از «انتشار کلیپی» در شبکه‌های اجتماعی که نشان می‌داد در این مجموعه گردشگری و ورزشی «شئون اسلامی و اخلاقی رعایت نمی‌شود»، دستور «پیگیری ویژه و پلمب» مجتمع آویدر نوشهر صادر شد.

اشاره فرمانده انتظامی شهرستان نوشهر به ویدیویی است که روز شنبه ۶ آبان توسط برخی رسانه‌های حکومتی از جمله خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران، درباره مجموعه گردشگری و ورزشی آویدر نوشهر منتشر شد.

در این ویدیو با عنوان «وضعیت مجموعه گردشگری آویدر» تصاویر چند تن از زنان و دختران جوان در حال پیاده‌روی که حجاب را از سر برداشته‌اند نشان داده می‌شد.

فرمانده انتظامی شهرستان نوشهر گفت که مقام‌های انتظامی و قضایی استان مازندران بعد از مشاهده این ویدیو دستور پلمب این مجموعه گردشگری و ورزشی را صادر کردند.

مجموعه گردشگری و ورزشی آویدر در حاشیه دریاچه سد خاکی آویدر در جوار روستای صلاح‌الدین کلا، در ۳۰ کیلومتری شرق شهر نوشهر و نزدیک به پارک جنگلی سیسنگان، قرار دارد و محلی برای گردشگری و ورزش‌های دوچرخه‌سواری، قایق‌سواری و اسب‌سواری است.

مقام‌های استان مازندران پیشتر نیز چند مجموعه بزرگ گردشگری در این استان را به خاطر تن ندادن زنان به حجاب اجباری پلمب کرده بودند و از جمله «پارک جنگلی دریاچه شورمست» در شهرستان سوادکوه.

پلمب مجموعه گردشگری و ورزشی آویدر نوشهر همزمان با تاکید رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی بر تشدید برخورد با زنان مخالف حجاب اجباری انجام شده است.

غلامحسین محسنی اژه‌ای در جلسه شورای عالی قضایی گفت: «نباید منتظر تصویب لایحه مرتبط با عفاف و حجاب ماند بلکه باید از ظرفیت‌های قانونی موجود بهره گرفت» و «به ویژه در قبال افرادی که در زمین دشمن بازی می‌کنند و ناهنجاری‌ها را ترویج می‌دهند، قطعا باید در مقابل این افراد ایستاد و با آنان برخورد کرد.»

در همین حال، محمد یوسف‌وند ، دادستان شهرستان رباط‌کریم در استان تهران، نیز روز دوشنبه ۸ آبان ماه از «پلمب ۲ فروشگاه در مجتمع تجاری پرندمال» خبر داد و اتهام این دو فروشگاه را «عدم رعایت شئونات اسلامی» عنوان کرد.

وی افزود علاوه بر دو فروشگاه پلمب شده در مجتمع تجاری پرندمال به تعداد دیگری از فروشگاه‌های این مجتمع نیز «تذکر جدی» داده شده است.

دادستان رباط‌کریم گفت: «دادستانی برخوردهای جدی در مقابله با کشف حجاب را شروع کرده و در این خصوص با کسی تعارف ندارد» و همه اصناف و کسبه باید «هنجارهای اجتماعی خصوصا حجاب» را رعایت کنند.

پلمب کافه‌ها، رستوران‌ها و دیگر واحدهای صنفی و تجاری به شهرهای کوچک در استان‌های مختلف گسترش یافته است و در جدیدترین مورد توحید یاری، فرمانده انتظامی شهر جعفرآباد در استان اردبیل روز دوشنبه ۸ آبان ماه از «پلمب ۲ کافه سنتی» خبر داد و گفت: «با هماهنگی دستگاه قضایی دو باب کافه سنتی به دلیل عدم رعایت ضوابط انتظامی و صنفی پلمب و به تعدادی دیگر نیز تذکر» داده شد.

این مقام انتظامی تاکید کرد که این کافه‌های سنتی در «در راستای امنیت اجتماعی» و به خاطر نگرانی‌ «نسبت به عدم رعایت قانون» پلمب شده‌اند.

این در حالی است که موج پلمب کافه‌ها، رستوران‌ها، کتابفروشی‌ها، مجتمع‌های تجاری و حتی ادارات در تهران و دیگر شهرهای ایران نیز همچنان ادامه دارد.


Monday 30 October 2023

اختصاصی| شبنم فرشادجو، بازیگر : لحظه‌ای که تصمیم گرفتم حجاب اجباری را بردارم از عواقب آن آگاه بودم

شبنم فرشادجو، بازیگر و سخنگوی کانون هنرمندان فیلم و تأتر برون‌مرز به صدای آمریکا در واکنش به ممنوعیت فعالیت بازیگران مخالف حجاب اجباری می‌گوید: «من لحظه‌ای که تصمیم گرفتم حجاب اجباری را بردارم، به تمام عواقب آن فکر کردم.»

انتشار فهرست اسامی شماری از بازیگران مخالف حجاب اجباری که توسط جمهوری اسلامی از فعالیت‌های هنری منع شده‌اند، با انتقادهای زیادی همراه شده است.

کانون هنرمندان ایرانی فیلم و تأتر برون‌مرز، یکی از سازمان‌هایی بود که با انتشار بیانیه‌ای به این موضوع اعتراض کرد.

کانون در این بیانیه می‌گوید: «در لیستی که در رسانه‌های جمهوری اسلامی منتشر شده است، چندین بازیگر زن که در همبستگی با جنبش زن، زندگی، آزادی، بدون روسری در مکان‌های عمومی ظاهر شده بودند ممنوع‌الکار اعلام شده‌اند.»
شبنم فرشادجو، یکی از این بازیگران، و سخنگوی کانون هنرمندان فیلم و تأتر برون‌مرز به صدای آمریکا می‌گوید: «من لحظه‌ای که تصمیم گرفتم حجاب اجباری را بردارم، به تمام عواقب آن فکر کردم، به ضبط گذرنامه، ممنوع‌الخروجی، ممنوع‌الورودی، و منع شدن از بازیگری، به تمام اینها فکر کردم، از عواقب اقدام خود آگاه بودم و دانسته این تصمیم را گرفتم. فردای آن نیز در فضای مجازی پستی منتشر کردم و نوشتم که از دنیای بازیگری در ایران خداحافظی می‌کنم.»

خانم فرشادجو در ادامه می‌افزاید: «قطعا تمام خانم‌هایی که حجاب اجباری را از سر برداشتند، به عواقب تصمیم خود فکر کردند، چه آنهایی که در ایران بودند، و چه آنهایی که در خارج بودند، بعد از این جنبش یا پیش از آن، قطعا می‌دانستند که این تصمیم چه عواقبی خواهد داشت و با چه چیزهایی مواجه می‌شوند.»

به گفته شبنم فرشادجو، او به همبستگی که میان هنرمندان زن ایجاد شد، افتخار می‌کند، و در این دوران خبرهای مرتبط با ایران را مرتب دنبال می‌کرد تا دریابد کدام هنرمندان دیگر در سمت آنها ایستادند.
خانم فرشادجو در ادامه می‌افزاید: «با توجه به اتفاقات اخیر و فوت دو نفر از هنرمندان عزیزمان، متوجه شدم که خیلی از خانم‌ها مجبور شدند برای شرکت در مراسم خاکسپاری حجاب بر سر بگذارند. کسانی که در مراسم شرکت نکردند، قطعا دلشان در مراسم بود ولی به خاطر اینکه انتخاب کردند حجاب نگذارند، حضور نداشتند.»

به گفته این بازیگر سینما، این زنان تصمیم گرفتند تا با انتخاب، حجاب از سر بردارند، و با وجود طرد شدن از جامعه هنری، در سمت درست بایستند.

خانم فرشادجود در ادامه می‌افزاید: «گله من از هنرمندان مردی است که با خانم‌ها همراه نمی‌شوند، آیا این موضوع واقعا برای آنها مهم نیست و بی‌تفاوت هستند؟»

به گفته شبنم فرشادجو، او انتظار دارد که آقایان هم با خانم‌ها همراه شوند و ضمن حمایت، در سمت آنها قرار بگیرند، نه اینکه فقط به فکر خودشان باشند و سکوت کنند. او با اشاره به اینکه متأسفانه فقط عده معدودی از مردان نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند، می‌گوید: «دردناک و غمناک است که بسیاری سکوت کردند.»


جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد کومار در افتاده توسط نیروهای حکومتی

به یاد نوجوان پیرانشهری، کومار درافتاده که در سالگرد شهادتش بدست مأموران خامنه ای ضحاک، حتی اجازه برگزاری مراسم به خانواده اش ندادند. آنان مجبور شدند در منزل خود مراسم نمادینی بری او برگزار کنند.

#پیرانشهر
#کومار_درافتاده
#قیام_سراسری

دل‌مراد شكل‌زهی، يكی از آخرين بازماندگان مشهور دهل‌نواز موسيقي بلوچستان اخیرا به‌علت ناتوانی در پرداخت هزینه درمان و داروی ۴۰۰ هزار تومانی در نیک‌شهر سیستان و بلوچستان درگذشت مدتی قبل نیز، شیرمحمد بلوچ‌زهی، دیگر دهل‌نواز شناخته‌شده این استان به‌علت فقر و بیماری جان خود را از دست داد.

دل‌مراد شكل‌زهی، يكی از آخرين بازماندگان مشهور دهل‌نواز موسيقي بلوچستان اخیرا به‌علت ناتوانی در پرداخت هزینه درمان و داروی ۴۰۰ هزار تومانی در نیک‌شهر سیستان و بلوچستان درگذشت 
مدتی قبل نیز، شیرمحمد بلوچ‌زهی، دیگر دهل‌نواز شناخته‌شده این استان به‌علت فقر و بیماری جان خود را از دست داد.

اعلام جرم علیه هفت سینماگر و یک فعال رسانه‌ای در پی حمایت آنها از هنرمندان ممنوع‌الفعالیت

دادستان تهران از سینماگران حامی زنان بازیگری که به دلیل خودداری از پوشیدن حجاب اجباری ممنوع الفعالیت شده‌اند، شکایت کرد.

مرکز رسانه‌ای قوه قضاییه روز یکشنبه ۷ آبان اعلام کرد علی صالحی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، از هفت نفر از چهره‌های سرشناس سینمای ایران، و نیز یک فعال رسانه‌ای، شکایت و علیه آنها اعلام جرم کرده است.

خبرگزاری دولتی ایرنا به نقل از مرکز رسانه‌ای قوه قضائیه مدعی شد که اتهام این افراد «نشر اکاذیب رایانه‌ای و نشر مطالب بدون سند» بوده است.

به گزارش همشهری آنلاین، ترانه علیدوستی، مژگان ایلانلو، هنگامه قاضیانی، تهمینه رضایی میلانی، سحر ولدبیگیان«ولدبیگی»، مریم بوبانی و هانیه توسلی همگی از اهالی سینمای ایران، و امید توشه، فعال رسانه‌ای، افرادی هستند که دادستان تهران آنها را به «نشر اکاذیب» متهم کرده است.

افراد نامبرده طی روزهای گذشته و پس از انتشار فهرستی از بازیگران زن که به علت انتخاب پوشش اختیاری، ممنوع‌الفعالیت شده بودند، از آنها حمایت کردند یا به اتهامات مدیران وزارت ارشاد در این رابطه واکنش نشان دادند.

همچنین در پی جان باختن آرمیتا گراوند شماری از این افراد با انتشار مطالبی در شبکه‌های اجتماعی، به ویژه در اینستاگرام، به این امر واکنش نشان دادند و پست‌های اعتراضی منتشر کردند.

روز دوم آبان انتشار فهرست زنان بازیگری که به دلیل مخالفت با حجاب اجباری ممنوع‌الفعالیت شده‌اند با واکنش گسترده هنرمندان و اهالی رسانه روبرو شد.

ترانه علیدوستی که سال گذشته پس از اعلام حمایت از معترضان و برداشتن روسری از سر مدتی در بازداشت به سر برد، در پیامی اینستاگرامی خطاب به حکومت ایران نوشت: «من پارچه‌ای که خواهرانم را کشت را برای فیلم‌های شما به سر نمی‌کنم.»

هنگامه قاضیانی، بازیگر سینمای ایران، که همزمان با اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱، حجاب اجباری را کنار گذاشت و به همین علت مدتی را در بازداشت گذراند در واکنش به انتشار خبر ممنوع‌الفعالیت‌ شدنش نوشت: «شما مرا ممنوع‌الکار نکردید؛ خودم به خاطر عزت نفسم از کار با شما انصراف دادم.»

دادستان تهران ۶ آبان هم علیه کانال تلگرامی روزآروز، صادق زیباکلام، سارا معصومی، و میلاد علوی با اتهام «نشر اکاذیب» اعلام جرم کرده بود.

رسانه‌های ایران به‌تازگی فهرستی از بیست زن هنرپیشه‌ مخالف حجاب اجباری منتشر کردند که اداره نظارت سازمان سینمایی جمهوری اسلامی آنها را از فعالیت محروم کرده است.

ممنوعیت شغلی این بازیگران با موجی از انتقادات فعالان عرصه سینما و تئاتر در داخل و خارج از کشور روبه‌رو شده است.

سپیده رشنو از صدور چهار سال و یک ماه حبس برای خود خبر داد

سپیده رشنو در اینستاگرام خود از صدور چهار سال و یک ماه حبس برای دو پرونده تشکیل شده علیه خود خبر داد.

رشنو نوشته است: «حکم اولیه دادگاه دوم در دهم مهرماه شش ماه حبس تعزیری و ده میلیون تومان جریمه نقدی به همراه ممنوعیت حضور در اینستاگرام به مدت یکسال و حذف و امحا صفحه اینستاگرامی فعلی است.»

او تاکید کرده که شش ماه حبس تعزیری در پرونده دوم موجب خارج شدن سه سال و هفت ماه حبس تعیین شده در پرونده اول از تعلیق می‌شود.

سپیده رشنو نوشته است که در مجموع محکوم به تحمل ۴ سال و یک ماه حبس شده «فقط به خاطر اینکه ابتدایی‌ترین حقوق انسانی» خود را مطالبه کرده است.

او پیش‌ترنوشته بود: «امروز؛ دهم مهر ماه ۱۴۰۲، با همین پوشش، همراه با وکیلم آقای پناهی‌پور در دادگاه حاضر خواهم‌ شد برای دفاع از دو اتهام «تشویق به فساد و فحشا و تبلیغ علیه نظام» که مصداق آن‌ها تنها پست اول صفحه اینستاگرام‌ من است.»

خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه، در آن زمان مدعی شده که «با توجه به عدم حضور رشنو در دادگاه، وکیل وی لایحه دفاعی خود را به شعبه رسیدگی کننده پرونده ارائه کرد.»

سپیده رشنو متولد ۱۳۷۳، نویسنده و ویراستاری است که در تیر ماه ۱۴۰۱، در پی اعتراض به «حجاب اجباری» و مقاومت در برابر دخالت‌های یک زن «آمر به معروف» به نام «رایحه ربیعی» به نوع پوشش‌اش، دستگیر و وادار به «اعتراف اجباری» در مقابل دوربین صدا و سیمای جمهوری اسلامی شد.

جان باختن آرمیتا گراوند؛ شهرهای مختلف ایران برای دومین شب پیاپی صحنه شعارهای شبانه بود

۰۸/آبان/۱۴۰۲

ساعاتی پس از برگزاری مراسم خاکسپاری آرمیتا گراوند در بهشت زهرا که با بازداشت خشونت‌آمیز شماری از فعالان مدنی همراه بود، مناطق مختلفی از شهرهای تهران، کرج، مشهد، ساری و شیراز شاهد شعارهای شبانه ضد حکومتی و دیوارنویسی به یاد آرمیتا و علیه مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی بود.

در غرب تهران شامگاه یکشنبه ۷ آبان ماه، جمعی از مردم در شهرک اکباتان برای دومین شب پیاپی اقدام به سردادن شعارهای ضد حکومتی کردند.

شعارهایی چون «مرگ خامنه‌ای قاتل» و «مرگ بر دیکتاتور» از جمله شعارهای یکشنبه شب معترضان در شهرک اکباتان بود.

این شعارها در منطقه امیرآباد (محدوده خیابان کارگر شمالی)، تهرانپارس در شرق تهران، و همچنین در خیابان ظفر نیز شنیده شد، جایی که معترضان با سردادن شعارهایی چون «آرمیتامون رو کشتن، اسم حجاب گذاشتن» روایت‌های حکومتی از جان‌باختن آرمیتا گراوند را رد کردند.
ویدیوهای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی حاکی از آن است که برخی از مناطق کرج نیز یک‌شنبه شب برای دومین شب پیاپی شاهد شعارهای شبانه جمعی از مردم معترض بود.

«مرگ بر حکومت بچه‌کش»، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، «مرگ بر خامنه‌ای ضحاک»، «آرمیتا روحت شاد» از جمله شعارهای شبانه معترضان در مناطقی از کرج بود.

طبق تصاویر و ویدیوهای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، همچنین متروی تهران و برخی مناطق پایتخت از جمله شهرک اکباتان، شهرک باقری، شهر پرند و مناطقی از شهرهای ساری، مشهد، شیراز و کرج طی روز و شامگاه یکشنبه صحنه دیوارنویسی با شعارهای ضد حکومتی از جمله «آرمیتا روحت شاد»، «آرمیتا را کشتند»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه‌ای قاتل» بود.

ویدیوهای منتشر شده نشان می‌دهد که برخی از معترضان نیز اقدام به نوشتن نام «آرمیتا گراوند» و شعار «زن، زندگی، آزادی» در ساحل بندرانزلی در استان گیلان کرده‌اند.

«ضرب و شتم» بازداشت‌شدگان در خاکسپاری آرمیتا گراوند

در همین حال، گزارش‌های متعددی از «خشونت» نیروهای امنیتی در جریان مراسم خاکسپاری علیه شرکت‌کنندگان در این مراسم منتشر شده است.
رضا خندان، فعال مدنی و همسر نسرین ستوده، با اشاره به بازداشت این وکیل مدافع حقوق بشر در این مراسم، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «روز یکشنبه در مراسم تشییع آرمیتا گراوند عده‌ زیادی بازداشت شده‌اند.»

آقای خندان در در ادامه نوشت که «نسرین ستوده طی تماس کوتاهی تایید کرده که هنگام بازداشت به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌ است.»

به نوشته رضا خندان، دست‌کم تا ساعت‌های پایانی شامگاه یکشنبه بسیاری از بازداشت‌شدگان مراسم تشییع آرمیتا گراوند «در بازداشتگاه وزرا» نگهداری شده‌اند. این فعال مدنی نوشت: بازداشتگاه وزرا همان «جایی است که سال گذشته مهسا امینی در آنجا به دست ماموران حکومت کشته شد.»

در همین حال خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران، از قول «منابع امنیتی» بازداشت نسرین ستوده را تایید کرد و نوشت: «صبح یکشنبه نسرین ستوده با اتهام کشف حجاب و فعالیت علیه امنیت روانی جامعه بازداشت و در اختیار مقام قضایی قرار گرفته است.»

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران نیز از بازداشت «مسعود زینال‌زاده، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان تهران» در مراسم تشییع پیکر آرمیتا گراوند خبر داد و کانون صنفی معلمان تهران هم اعلام کرد که محمد گراوند، از فعالان حقوق صنفی معلمان، در این مراسم به دست نیروهای امنیتی بازداشت شده است.

پیشتر البرز صادقی، ‌پسر منظر ضرابی، مادر دادخواهی که چهار عضو خانواده خود را در اثر شلیک موشک‌های سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی از دست داد، نیز به رادیو فردا خبر داده بود که مادرش در خاک‌سپاری آرمیتا گراوند بعد از «ضرب و شتم شدید» بازداشت شده است.

آرمیتا گراوند، دختر نوجوان و دانش‌آموز رشته نقاشی هنرستان عروه‌الوثقی، روز یک‌شنبه ٩ مهر در متروی «شهدا» تهران پس از ورود به واگن بیهوش شد و بعدا اعلام شد که به کما رفته است.

ویدیوهای دوربین‌های مداربسته نشان می‌دهد که آرمیتا به‌هنگام ورود به این ایستگاه مترو حجاب اجباری مورد نظر حکومت را بر سر نداشت.

مقام‌های جمهوری اسلامی دلیل بیهوشی آرمیتا گراوند پس از ورود به واگن مترو را «افت فشار» اعلام کردند، اما منابع حقوق بشری احتمال اتفاقی شبیه اتفاق برخورد مأموران گشت ارشاد با مهسا امینی را مطرح کرده بودند.

در ماه‌های اخیر، شهرداری تهران مامورانی را با نام «حجاب‌بان» در متروهای تهران مستقر کرده‌اند تا با زنان و دختران مخالف حجاب اجباری برخورد کنند.






افزایش فشارها در دانشگاه‌ها، هم‌زمان با خاک‌سپاری آرمیتا گراوند۰۸/آبان/۱۴۰۲

۰۸/آبان/۱۴۰۲

رادیو فردا

هم‌زمان با برگزاری مراسم خاک‌سپاری آرمیتا گراوند، دانش‌آموزی که در متروی تهران بی‌هوش شد و مأموران حکومتی طی حدود یک ماهی که او در کما بود او را در محاصره فیزیکی و خبری قرار داده بودند، فشارهای حکومتی بر معترضان در دانشگاه‌ها نیز افزایش یافته است.

در این رابطه، کانال تلگرام «صدای دانشجویان الزهرا» روز یک‌شنبه هفتم آبان اعلام کرده است که مسئولان «ورودی دانشگاه در اقدامی عجیب و غیرقانونی، به بهانه‌های واهی و حتی بدون ارائه دلیل، تعداد زیادی از دانشجویان را ممنوع‌الورود کردند.»

به گزارش این کانال این اقدام «بدون طی مراحل غیرقانونی» صورت گرفته است.

در هفته‌های گذشته در پی انتشار خبر به کما رفتن آرمیتا گراوند، تصاویر متعددی از دیوارنگاری یا نصب پوسترهایی درباره این دانش‌آموز در دانشگاه‌های مختلف منتشر شد.

اما بر اساس گزارش‌های دریافتی بسیاری از این تصاویر به‌سرعت از محوطه دانشگاه‌ها حذف می‌شد. ازجمله انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، روز شنبه اعلام کرده بود که «عصر امروز، طرح بُرد انجمن اسلامی که پس از جان باختن آرمیتا گراوند نصب شده بود توسط تعدادی از نیروهای حراست پایین کشیده شد.»

آرمیتا گراوند، دانش‌آموز نوجوان اهل کرمانشاه و ساکن تهران، پس از آن‌که روز نهم مهر بدون بر سر داشتن حجاب اجباری وارد قطاری از متروی تهران شد، بی‌هوش شد و پس از گذشت حدود یک ماه که در کما بود، جان باخت.

در این رابطه، تشدید فشارها بر استادان و دانشجویان معترض در حالی صورت می‌گیرد که حکومت برای برگزاری برنامه‌هایی برای حمایت از عملکرد حماس در غزه به‌ویژه در دانشگاه‌ها تبلیغات گسترده‌ای صورت می‌دهد.

از جمله به گزارش خبرگزاری ایسنا، «دانشگاه جامع انقلاب اسلامی» تریبونی که محور آن بحران غزه و حمایت از حماس بود را در این دانشگاه برگزار کرده است.

بنابر این گزارش، افراد حاضر در این «تریبون» «سکوت سلبریتی‌های ایرانی در مقایسه با واکنش سلبریتی‌ها در اروپا و آمریکا» نسبت به تحولات غزه را «عجیب» دانسته و از آن انتقاد کرده‌اند.
خبر فوت آرمیتا گراوند که باعث تشدید جو امنیتی در دانشگاه‌های ایران نیز شده، روز شنبه ششم آبان به‌طور رسمی توسط رسانه‌های حکومتی اعلام شد و در مراسم خاک‌سپاری او که جمعیت فراوانی حضور داشتند، شعارهای ضدحکومتی سرداده شد و شماری از حاضران از جمله نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر، بازداشت شدند.

در دو شب گذشته معترضان در شهرهای مختلف ایران، از جمله تهران، کرج و شیراز نیز شعارهای ضدحکومتی سردادند.

در همین حال در روزهای گذشته گزارش‌هایی از تعلیق و اخراج شمار دیگری از استادان دانشگاه منتشر شده است.

علی احمدی، استاد دانشکده ارتباطات، از دانشگاه علامه طباطبائی «اخراج» شد و هم‌زمان رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران طی دستوری زهرا احمدی‌نژاد، استاد تمام این دانشگاه، را به خاطر امضای چند بیانیه اعتراضی «تعلیق» کرد.




مقاومت نسرین ستوده و منظر ضرابی در برابر حجاب اجباری» در دادسرا

۰۸/آبان/۱۴۰۲

رادیو فردا

بنابر گزارش‌های دریافتی رادیو فردا، یک روز پس از برگزاری مراسم خاک‌سپاری آرمیتا گراوند در تهران، نسرین ستوده و منظر ضرابی، از بازداشت‌شدگان در این مراسم، حاضر نشده‌اند برای ورود به دادسرای اوین حجاب اجباری را رعایت کنند.

رضا خندان، همسر نسرین ستوده روز دوشنبه در گفت‌وگو با رادیوفردا اعلام کرد که زنان بازداشت‌شده از ساختمان پلیس امنیت در وزرا به زندان اوین منتقل شده و بنا بر اعلام برخی مسئولان زندان برای جلسه بازپرسی فرستاده شده‌اند.

آقای خندان در ادامه افزود که خانم‌ها، ضرابی و ستوده، به دلیل نداشتن حجاب اجباری در خودرو مانده‌اند و حاضر به پوشیدن روسری نشده‌اند. به گفته او پیش از برگزاری جلسه بازپرسی، اتهامات زنان بازداشت‌شده مشخص نخواهد شد.

همسر خانم ستوده در ادامه گفت که وکیل، در تماس کوتاه با او ضمن تأیید ضرب‌وشتم همسرش توسط مأموران حکومتی از خانواده خواسته است که عینک او را برایش ببرند در حالی که یکی از عینک‌های او همراهش بوده اما در جریان حمله دیروز خُرد شده است.

آقای خندان دربارهٔ شمار بازداشت‌شدگان در مراسم خاک‌سپاری آرمیتا گراوند گفت که ۶۲ نفر که نیمی از آن‌ها زن بودند دیروز به وزرا منتقل شدند. اما آمار بیش از این‌ها بوده و شماری از آن‌ها از دیروز آزاد شده‌اند.

گفت‌وگو با رضا خندان، همسر نسرین ستوده درباره آخرین وضعیت بازداشت او

البرز صادقی، پسر خانم ضرابی، نیز روز دوشنبه ۸ آبان در گفت‌وگو با رادیو فردا تأیید کرد که مادرش و خانم ستوده بعد از انتقال از بازداشتگاه وزرا به دادسرای اوین، به دلیل مقاومت در برابر حجاب اجباری در خودروی ون باقی مانده‌اند و وارد محوطه دادسرا نشده‌اند.

او همچنین گفت که بر اساس آنچه شاهدان عینی «مورد اعتماد» گفته‌اند، عده‌ای در خاک‌سپاری با خشونت شدید و «با کشیده شدن روی زمین» توسط مأموران امنیتی دستگیر شده‌اند.

بنابر شنیده‌های آقای صادقی تعداد بازداشت‌شدگان اولیه‌ای که به بازداشتگاه وزرا منتقل شدند «۶۲ نفر بوده است که ۳۲ نفرشان زن بودند.» به گفته البرز صادقی پس از آن شماری از این بازداشت‌شدگان آزاد شدند.

گفت‌وگو با البرز صادقی، پسر منظر ضرابی در مورد وضعیت بازداشت

در وهله اول هویت چهار نفر از بازداشت‌شدگان اعلام شد و همچنین گزارش‌ها حاکی از آن است که عده دیگری در بهشت زهرا و در محل برگزاری مراسم ختم آرمیتا گراوند در حوالی خیابان پیروزی تهران مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

روز ۷ آبان خبر بازداشت همراه با ضرب و شتم نسرین ستوده، فعال حقوق بشر، و منظر ضرابی، از مادران دادخواه سرنگونی هواپیمای اوکراینی، منتشر شد و شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران نیز خبر داد که مسعود زینال‌زاده، عضو هیئت مدیره این تشکل، نیز دستگیر شده است.

در برخی از تصاویر منتشر شده از مراسم خاکسپاری آرمیتا گراوند، خانم ستوده بدون حجاب اجباری دیده می‌شد.

او روز یک‌شنبه در شبکه اجتماعی فیس‌بوک، جان باختن آرمیتا گراوند را «قتل حکومتی» خوانده بود. خانم ستوده نوشته بود که این نوع قتل را «هر ایرانی، کنار گوش خود احساس می‌کند.»

زنجان مسمومیت ۶۷ دانش‌آموز یک هنرستان دخترانه در زنجان

زنجان مسمومیت ۶۷ دانش‌آموز یک هنرستان دخترانه در زنجان

Sunday 29 October 2023

قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت


قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، جنایت هولناک علیه بشریت که هنوز ابعاد آن افشا نشده است.مقدمه

جنایتی که خمینی با قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ مرتکب شد، در زمره بزرگترین جنایت ها علیه بشریت در عصر معاصر است. جنایتی در زمره هلوکاست و کوره های آدم سوزی هیتلر. جنایتی که نه فراموش شدنی است و نه بخشیدنی
این جنایت به قدری ظالمانه؛ جنایتکارانه و بزرگ است که هر قدر درباره آن نوشته شود، بازگو کننده ابعاد جنایت نیست.

برای این منظور مطلب حاضر در چند فصل تنظیم و ارائه شده است:

فصل اول : زمینه سازی و آماده سازی های قبلی برای قتل عام زندانیان سیای
فصل دوم : آغاز قتل عام و نحوه اجرای آن با فتوای مکتوب خمینی
فصل سوم : معرفی آمران و عاملان اصلی قتل عام
فصل چهارم : واکنش ها از درون نظام
فصل پنجم : واکنش های بین المللی و جنبش دادخواهی
فصل ششم :‌گورهای جمعی

فصل اول – زمینه سازی و آمادگی های قبلی برای قتل عام زندانیان سیاسی

قتل عام زندانیان سیاسی در ایران، یک تصمیم خلق الساعه و فوری نبود. حکمی نبود که خمینی آن را در جا صادر کند. برای انجام این جنایت پیشاپیش تصمیم گرفته شده بود و آماده سازی های آن هم صورت گرفته شده بود.

خمینی برای خاتمه جنگی که ۸ سال بیهوده بر ادامه آن اصرار ورزیده بود و پذیرش آتش بس، به نسل کشی نیاز داشت. کسی که مدت ۸ سال شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم سر داده بود، کسی که میخواست قدس را از طریق کربلا فتح کند، کسی که میگفت حتی اگر ۲۰ سال هم طول بکشد جنگ را ادامه خواهد داد به یکباره از همه این ادعاها و شعر و شعارها میخواست کوتاه بیاید و عقب نشینی کند و جام زهر سر بکشد نیاز مبرم به یک نسل کشی و جنایت علیه بشریت داشت تا کسی یارای مخالفت و بلند کردن صدای اعتراض علیه این تصمیم نداشته باشد و اینچنین جامعه را منکوب و میخکوب کند.

تا در جامعه مردمی که هزینه سنگینی برای ادامه جنگ داده بودند، جرات طرح منطقی ترین و ساده ترین سئوال را در برابر خمینی پیدا نکنند و کسی نپرسد آنهمه ادعا کجا رفت؟ با یک میلیون کشته به کجا رسیدیم؟ ۲ میلیون معلول برای چی؟ یک تریلیون خسارت کجا رفت؟
بله منطق دیو خونریز در برابر این سئوالهای حق و طبیعی مردم، قتل عام و نسل کشی بود تا مبادا این اعتراضات به سیل خروشان و بنیان کن مردمی تبدیل نشود.

گواه این مدعا زندانیان سیاسی هستند که در آن ایام در اسارت به سر میبردند و توانسته اند به نحوی از این قتل عام جان سالم بدر برده و به شاهدان این جنایت تبدیل شوند و جملگی بارها و بارها شهادت داده اند که این پرونده سازی ها و مقدمات صدور و اجرای احکام قتل عام، از ماه ها پیش در زندان ها شروع شده بود.

یکی از زندانیان آزاد شده که در اردیبهشت ۱۳۶۷ از زندان بیرون آمده چنین گفته است:
«زمینه اعدامهای گسترده از مدتها قبل چیده شده بود. لاجوردی بارها به بند ما آمد و گفت ما اگر حس کنیم که ۲ ساعت دیگر نظام ما در حال فروپاشی است، ۱ ساعت قبل از آن همه شما را از بین میبریم. ما نمیگذاریم که زندانی سیاسی بماند و برود بیرون قهرمان بشود…»

 از بین میبریم. ما نمیگذاریم که زندانی سیاسی بماند و برود بیرون قهرمان بشود…»

او اضافه کرده است: «در پاییز سال ۶۶ همه ما را جمع کردند و از ما سوالاتی کردند. از قبیل اینکه جرم شما چیست؟ نظر شما در مورد سازمانتان چیست؟ نظرتان نسبت به نظام چیست؟ اگر آزادتان کنیم جبهه میروید؟ روی مین میروید؟ و تمام زندانیان را دسته بندی کردند. همانجا فهمیدیم که رژیم یک برنامه ای دارد. چون در اواخر ۶۴ و اوایل ۶۵ همه ما را منتقل کردند به زندان اوین»

همانجا فهمیدیم که رژیم یک برنامه ای دارد. چون در اواخر ۶۴ و اوایل ۶۵ همه ما را منتقل کردند به زندان اوین».

از حوالی پائیز و زمستان سال ۱۳۶۶ با تفکیک و طبقه‌بندی زندانیان، پروژه قتل‌عام زندانیان سیاسی کلید خورد، اما هنوز تا هفته‌های پایانی این سال برای کسی مشخص نبود که این تفکیک و جداسازی‌ها و این نقل و انتقالات برای چیست؟ علیرغم آشنایی زندانیان با شکنجه‌ها و رفتارهای زندانبانان در عین حال به ذهن هیچیک از آنان خطور نمی‌کرد که ممکن است سران این نظام جنایتکار تصمیم گرفته باشند که دست به یک جنایت هولناک و نسل کشی بزنند.

در فروردین سال ۱۳۶۷ زندانیان دیزل‌آباد کرمانشاه اولین کسانی بودند که گفتند: «ما را می‌خواهند ببرند تهران تا اعدام کنند». پس از آن، در بند یا شعبه یا کمیته مشترک و … بازجو یا پاسداری هنگامی که عصبانی بود جمله‌یی با مضمون «اتمام‌حجت نهایی» یا «تعیین‌تکلیف» می‌گفت، اما باز هم کسی آن را جدی نمی‌گرفت.

یک زندانی در این باره می گوید: «در بهار ۶۷ رسیدگی مجدد به پرونده‌ها با بازجویی از زندانیان آغاز شد. وقتی بچه‌ها از علت بازشدن مجدد پرونده‌هایشان پرسیدند، صراحتاً به آنها گفته شد «این کار برای اتمام‌حجت با شما است، یا همکاری و یا تعین‌تکلیف نهایی».

تکیه‌کلام پاسداران و دادیارانی مثل مجید سرلک، ناصریان، حداد و افراد تازه‌کاری به نام مهدیان و عرب هم در اوایل سال ۶۷این بود: «حکم منافق از همان ابتدا اعدام بوده و همیشه این حکم پابرجاست. اگر شما تا به‌حال هم زنده مانده‌اید از رحمت ولی‌فقیه است و حالا زمان تعیین‌تکلیف شما رسیده است».

دکتر رضا غفاری از زندانیان جان به در برده دهه ۶۰ و نویسنده کتاب ( خاطرات یک زندانی از زندانهای جمهوری اسلامی) در این مورد می گوید:
«… قتل عام مسئله ای نبود که رژیم بدون حساب و کتاب وارد این کار شود. قبل از این مرحله، قطعنامه سازمان ملل در قطع جنگ توسط خمینی باید قبول می شد، رژیم با تمامیت خود یک برنامه کامل برای اعدام زندانیان در دستور کار خود گذاشته بود و از ۶ ماه قبل این برنامه را به اجرا گذاشته بود.»

او اضافه می کند: «از یک زندان به زندانهای دیگر میرفتند و میگفتند خمینی کمیته عفو تشکیل داده و این کمیته از ما سوالهایی میکردند و به بند خود ما در گوهردشت آمدند، من در بند ۱ سلول ۸ بودم و ۴–۳ ماه قبل از این اعدامها سوالهای مختلفی از ما میکردند و میگفتند کمیته عفو خمینی میخواهد تصمیم بگیرد که دیگر زندانی سیاسی در زندانها نباشد….»

او می گوید کسانی که در این اعدامها شرکت داشتند در قرنطینه کامل بودند و تا ۳ ماه از محدوده قتلگاهها خارج نشده بودند».

اولین جابجایی‌ها برای قتل‌عام زندانیان سیاسی

در زندان اوین جهت اجرایی کردن قتل‌عام، از صبح ۲۸ تیر۶۷ بسیاری از زندانیان را از بندهای عمومی به سلول‌های انفرادی منتقل کردند. اینکه شروع قتل‌عام بطور رسمی از ۲۸ تیر ۶۷ کلید خورد را خانم مورگان اورتگاس سخنگوی وقت وزارت خارجه آمریکا در یک پست توییتری که حساب توییتری یو اس آ در فارسی، آن را منتشر کرد و بصورت کلیپ صوتی و تصویری منتشر شده است، تایید کرد. ایشان گفت «نوزدهم ژوئیه سالگرد شروع باصطلاح «کمیسیون‌های مرگ» در ایران است».

قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت – فصل دوم

قتل عام، نسل کشی و جنایت علیه بشریت در تابستان ۶۷فصل دوم : آغاز قتل عام و نحوه اجرای آن با فتوای مکتوب خمینی

قتل عام و نسل کشی در زندانها، با فتوای خمینی در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۶۷ آغاز می شود. دستور روشن است «هر آنکس که بر سر موضع نفاق است بکشیدش».

فرمانی عجیب و حیرت انگیز و غیرقابل باور حتی برای رئیس قوه قضاییه وقت یعنی موسوی اردبیلی و رئیس دفترش یعنی احمد خمینی که چند بار با تعجب و بصورت مکتوب از خمینی سوال می‌کنند: یعنی حتی آنهایی که حکم زندانشان تمام شده است؟ یعنی حتی آنهایی که در حال گذراندن احکام زندان خود هستند؟؟؟!!!

اما خمینی در فراسوی همه جنایتکاران تاریخ بشری، مرزهای بیرحمی و سنگدلی غیرقابل باور را پشت سر گذاشته و حتی به زنان باردار و یا مردان افلیج در زندان نیز رحم کرده و فرمان از دم تیغ گذراندن همه زندانیان سیاسی از کوچک و بزرگ را می دهد. برای اجرای حکم مرگ؛ کافیست که زندانی اتهام خود را به جای «منافق» بگوید «مجاهد» و یا اینکه حاضر به کوتاه آمدن از مواضع سیاسی خود در برابر دیکتاتور نباشد.

این جنایت بقدری هولناک و شقاوت بار است که فریاد اعتراض جانشین وقت خمینی یعنی منتظری نیز علیه آن بلند می شود. اما خمینی به او هم رحم نکرده و وی را عزل می‌کند.

یرواند آبراهمیان در این باره می نویسد :

«در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده‌ ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد».

فتوای قتل عام و کشتار زندانیان سیاسی به خاطر اعتقادات زندانی تبدیل به حکم نهایی قضایی میشود و هئیت های مرگ در تهران و سایر شهرستانها برای پیاده کردن این حکم تشکیل میشوند تا در کمترین زمان ممکن و با سرعت غیرقابل تصور زندانی هایی را که باید اعدام شوند از سایرین جدا کنند. البته اگر سایرینی باقی می‌ماندند زیرا در بسیاری از زندان های شهرستانها، کسی باقی نماند و زندان ها بطور کامل خالی شدند.

با سرعت غیرقابل تصوری دسته دسته زندانیان در محاکمه های چند ثانیه ای به مرگ محکوم شده و روانه اتاق های اعدام میشوند.
بقدری در کشتار عجله دارند و وقت و زمان برایشان تنگ است که نمیگذارند اعدامی‌ها به اندازه کافی از طناب دار آویزان مانده و کشته شوند.

هنگامی که پاسداری به مافوق خود میگوید هنوز بعضی از آنها نیمه جان هستند، پاسخ می شنود که فرصت نیست همه را بار زده ببرید و در گورهای جمعی خالی کنید (یعنی زنده بگورشان کنید) و وقتی همان پاسدار از فرمانده جنایتکار خود می پرسد خوب اگر تیرباران کنیم که از این سریعتر می‌شود، پاسخ روشن است در صورت تیرباران خون آنها از ماشین در خیابانها سرازیر می‌شود و همگان متوجه این نسل کشی میشوند پس این کشتار، علاوه بر سرعت باید مخفی هم نگه داشته شود.
اتاقهای حلق آویز برای اجرای سریع این جنایت کافی نیستند پس اتاقهای گاز هم برای کشتار جمعی اضافه میشوند.
اما در باره برخی زندانی ها اعدامشان هم رضایت جنایت کاران را بدست نمی آورد پس اتاقهای شکنجه نیز بطور فعال راه اندازی میشود که برخی از زندانیان را که قاتلان از آنها کینه بسیار به دل دارند در اتاق های شکنجه به قتل برسانند.

موج اول اعدام ها که شامل هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران می‌شد در مرداد ماه یعنی در کمتر از ۳۰ روز تقریبا به پایان میرسد. در شهریور ماه موج دوم اعدام ها که شامل گروه های مارکسیستی، کردی و زندانیان سیاسی به جز هواداران مجاهدین است آغاز میشود. زیرا قرار است هیچ مخالف نظام از این قتل عام و نسل کشی بی نصیب نماند تا خمینی از همه زهر چشم گرفته و همه را ترسانده و در جای خود میخکوب کرده باشد و قدرت مطلقه ولایت فقیه برای سالهای طولانی.

اینچنین این فاجعه تاریخی و جنایت بزرگ در اواخر قرن بیستم در ایران بوقوع می‌پیوندد. این جنایت بقدری حیرت انگیز و غیرقابل باور است که ابتدا کسی آنرا باور نمی‌کند و باید سالهای زیادی از آن بگذرد تا ابعاد هولناک این جنایت شنیده شود و سپس سینه به سینه توسط شاهدان، به خارج از مرزهای ایران نیز برسد و بعنوان جنایتی علیه بشریت به ثبت برسد.

جنایتی با سرعت و با ابعاد هولناک و شقاوت بی حد و مرز اما پنهان و مخفی در جریان است. قتل و کشتار از هواداران مجاهدین فراتر میرود و زندانیان مارکسیست ها و کردها را هم که بر مواضع خود استوار بودند، دربرمی گیرد.

تنها بستگان نزدیک این زندانیان از فقدان و اعدام فرزندان و اقوام خود مطلع میشوند اما صدایشان به جایی نمیرسد و مردم ایران و جهان از ابعاد این جنایت با خبر نمی شوند.

اخبار پراکنده ای به گوش همگان میرسد اما تصویر بسیار مبهم و ناچیزی از آنچه در حال وقوع است، امکان بروز پیدا می کند. تا اینکه صدای اعتراض جانشین وقت خمینی یعنی آیت الله منتظری در یک نامه بسیار تند بلند می شود که در آن خطاب به خمینی چنین می نویسد: «جنایات اطلاعات شما و زندان های شما، روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است».

این اولین و قوی ترین ضربه را به پنهانکاری جنایت در زندانها وارد کرده و توجه همگان را در داخل و خارج ایران به نسل کشی در حال وقوع، جلب می‌کند.

خمینی، هنگام نگارش متن پذیرش آتش بس، دو کار اساسی دیگر را هم به پایان برده بود؛ یکی نوشتن حکم بدون تاریخ قتل عام زندانیان سیاسی، دیگری تصمیم به برکناری آیت الله منتظری. اعتراض منتظری به کشتار زندانیان سیاسی و زنان باردار، تصمیم گیری خمینی برای عزل او را به قطعیت رساند.

خمینی در پی آن بود تا با قتل عام زندانیان سیاسی، نه فقط مخالفان سیاسی خود را از سر را ه بردارد، بلکه جامعه‌ای را که از جنگی ویرانگر بیرون آمده بود، منکوب نماید تا هیچکس جرأت سوال کردن از حاکمیت دیکتاتوری که ۸ سال بیهوده جنگ را ادامه داده و میلیونها کشته و خسارت بر جای گذاشته بود، نداشته باشد.

اما با گذشت سالیان و پس از شهادت شاهدان و بازماندگان این جنایت هولناک در محاکم مختلف و افشاگری در رسانه های جمعی و نوشته ها و کتابهای گوناگون، تصویر این نسل کشی به بیرون ارائه داده میشود که بخش عمده آن به زندانهای مرکزی در تهران مربوط می‌شود و از شهرستانها بدلیل کشتار همگانی و باقی نگذاشتن هیچ شاهدی حتی تصویری هر چند مبهم و ناچیز باقی نمی‌ماند.

مقامات بلندپایه دیکتاتوری ولایت فقیه انجام اعدام‌ها و قتل عام در تابستان ۶۷ را انکار نکرده و در قریب به اتفاق موارد از آن دفاع هم کرده و اعدامها را ضرورت حفظ نظام ذکر کرده اند.
بنا به گفته خانواده برخی از اعدام شدگان و افرادی که از اعدام‌ها جان سالم به در برده‌اند، بسیاری از بازداشت‌شدگان در دهه ۶۰ جوانانی بودند که در دهه دوم زندگی خود بودند و عموما به اتهام «داشتن اعلامیه و نه فعالیت مسلحانه بازداشت شده بودند» و در تابستان ۶۷ در حال گذراندن محکومیت خود بودند یا حتی محکومیتشان تمام شده بود.



معرفی جانیان و دست اندرکاران قتل عام ۶۷- قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت فصل سوم by author  3 ماه پیش

فصل سوم – معرفی جانیان و دست اندرکاران قتل عام ۶۷

معرفی جانیان و دست اندرکاران قتل عام ۶۷، فصل سوم از سلسله مقالاتی است که به کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ می پردازد. در این بخش می کوشیم شما را به عاملان و دست اندرکاران قتل عام ۶۷ آشنا کنیم. بی گمان خمینی، مسئول اصلی و صادر کننده فرمان جنایت قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بوده است. خمینی دستور خود را در یک نامه و فتوای رسمی به سایر آمرین و عاملین قتل عام ابلاغ نمود.

در متن این حکم که با دستخط شخص خمینی است و عمدا بدون تاریخ، آن را منتشر کرده اند، چنین آمده است:

«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آن‌ها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آن‌ها و جنگ کلاسیک آن‌ها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آن‌ها برای صدام، علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند

و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجت‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد.

اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین‌طور در زندانهای مراکز استان کشور رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد. رحم بر محاربان ساده‌اندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید.

آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام روح الله الموسوی الخمینی»

آیا اتهاماتی که خمینی علیه زندانیان سیاسی در این فتوا به آن اشاره می کند و آنرا مبنایی برای محارب و محکوم به اعدام دانستن زندانیانی که هوادار مجاهدین بوده اند تازگی دارد؟؟!! اگر پاسخ منفی است پس چطور شد که یکباره حکم آنها از زندان و حتی آزادی، به اعدام تبدیل شد. یعنی اتهام هیچ تغییری نکرده اما حکم از زمین تا آسمان، از هست تا نیست، از آزادی تا اعدام و از زندگی تا مرگ تغییر کرد؟

تشکیل هئیت های مرگ

خمینی در حکم جنایتکارانه خود، مجریان قتل عام را مشخص و تعیین کرده است. بر مبنای همین دستور هئیت های به اصطلاح تشخیص (تشخیص سرموضع بودن زندانی و پایداری بر مواضع سیاسی خود) هیئت های مرگ تشکیل میشوند.

هیئت مرگ تهران و شهرستانها مندرج در حکم خمینی (دست اندرکاران قتل عام ۶۷) :

۱ . حسینعلی نیری، حاکم شرع (به اصطلاح قاضی)
۲ . مرتضی اشراقی، دادستان تهران
۳ . مصطفی پورمحمدی، بعنوان نماینده وزارت اطلاعات
۴ . ابراهیم رئیسی، معاون دادستان تهران
۵ . محمد مقیسه با نام مستعار ناصریان
۶ . اسماعیل شوشتری رئیس سازمان زندانها
۷ . حمید نوری با نام مستعار عباسی
۸ . تقی عادلی

هیئت مرگ در استانها و شهرستانها نیز به همین ترتیب قید شده است. یعنی ترکیبی شامل حاکم شرع، دادستان یا دادیار و نماینده ای از وزارت اطلاعات در شهرستانها، دست اندرکار اعدام زندانیان سیاسی بودند.

در میانه این میدان مرگ و زندگی، اما از «وکیل» برای زندانیانی که عموما دوران حبس خود را می گذراندند، خبری نیست. زندانیان به بیرحمانه ترین شکل همچون نسل کشی در دوران فاشیسم هیتلری، در زندانها به دار کشیده می‌شوند.

این جنایت باید در دایره محدود جانیان و جنایتکاران وفادار به خمینی باقی می‌ماند تا هیچ «غیر خودی» از آن مطلع نشود. نه تماسی با خانواده ها وجود داشت، نه امکان ملاقاتی بود و نه وکیلی که پرونده ای در دست پیگیری و تحقیق قرار بگیرد. به این ترتیب مانع درز خبر جنایت به خارج از زندانها شدند.

آیت الله حسینعلی منتظری، در جلسه خصوصی با حسینعلی نیری، مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رئیسی و مرتضی اشراقی (اعضای هیئت مرگ تهران ) در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۶۷درباره فرمان قتل عام چنین می گوید:‌ «خمینی را در آینده، خون‌ریز، سفاک و فتاک، لقب خواهند داد»
یکی از بازماندگان قتل عام ۶۷ چنین می گوید:

« ناصریان (محمد مقیسه) من را برد روی یک صندلی چوبی نشاند و گفت چشم‌بندت را بردار! چشم‌بند را که برداشتم هیئت را در مقابلم دیدم و نیری، اشراقی و پورمحمدی را شناختم. نیری را آن زمان شاید همه مردم ایران می‌شناختند که کمتر از مرگ حکم نمی‌داد».

حمید نوری یکی از عوامل قتل عام ۶۷ خطاب به زندانیان می گوید: «بروید خدا را شکر کنید که زنده هستید. ما اگر می‌خواستیم فتوای امام [خمینی] را به‌طور کامل اجرا کنیم باید نصف مردم ایران را دستگیر و اعدام می‌کردیم».

آشنایی با دست نشاندگان شیطان در هئیت مرگ (دست اندرکاران قتل عام ۶۷)

برغم گذشت ۳۵ سال از جنایت هولناک تابستان ۶۷ در زندانها و سیاهچالهای حاکمیت ولایت فقیه، هنوز هم اطلاعات دقیق و کاملی از هیئت های مرگ در شهرستانها در دست نیست.
آنچه که بر اثر تلاش شمار محدودی از بازماندگان قتل عام و خانواده های آنان و همچنین سازمانهای سیاسی و نهادهای حقوق بشری تا حدودی روشن شده، تنها بخشی از اطلاعات هیئت مرگ در تهران و کشتار زندانیان در زندان گوهردشت است.

حسینعلی نیری، در دوران ریاست محمد یزدی در قوه قضاییه به معاونت دیوان عالی کشور منصوب شد و از ۱۳۶۸ تا شهریور ۱۳۹۲بیش از دو دهه در این مقام بود. او از شهریور ۹۲ رئیس دادگاه عالی انتظامی قضات است.

ابراهیم رئیسی، معاون دادستان وقت تهران بود. وی هم به عنوان یکی از اعضای هیئت مرگ درباره این اعدام‌ها سکوت اختیار کرده بود. او پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰، گفت که در مورد اعدام‌های ۶۷ باید مورد «تقدیر و تشویق» هم قرار بگیرد. او در پاسخ به پرسشی درباره نقش خود در هیئت مرگ سال ۶۷ گفت: «اگر یک دادستان از حقوق مردم و امنیت جامعه دفاع می‌کند، او باید مورد تقدیر و تشویق قرار بگیرد. افتخارم این است که در کسوت دادستان هر جا که بودم، دفاع از امنیت و آسایش کرده‌ام».

او در سه دهه گذشته چه در نقش‌های میانی مانند دادستان تهران، چه نقش‌های ارشد مانند دادستان کل کشور یا معاون اول رئيس قوه قضاییه و همچنین ریاست قوه قضاییه، یکی از کلیدی‌ترین چهره‌های شبکه قضایی و سرکوب برای خامنه‌ای محسوب می‌شد.
رئیسی عضو مجلس خبرگان بود و در اسفند ۹۴ با حکم خامنه‌ای به عنوان تولیت آستان قدس رضوی انتخاب شد. در سال ۱۳۹۶ هنگامی که کاندید ریاست جمهوری نظام سرکوبگران شد، با شعار «رئیسی لو رفته قاتل شصت و هفته» توسط مردم روبرو گردید و از گردونه خارج شد. اما در یک انتخابات مهندسی شده توسط خامنه‌ای در سال ۱۴۰۰ بر مسند ریاست‌جمهوری نشست.

مصطفی پورمحمدی، پور محمدی بعنوان نماینده وزارت اطلاعات، از اعضای هیئت چهار نفره اعدام‌ها است. وی تا سال ۱۳۹۲ در زمینه اعدام‌ها سکوت اختیار کرده بود. اما بعدا در ۷ شهریور ۱۳۹۵ و پس از انتشار نوار صوتی آیت الله منتظری به صحنه آمد و گفت: «افتخار می‌کنیم که حکم خدا و رسول را اجرا کردیم».

پورمحمدی در دولت محمود احمدی‌نژاد به وزارت کشور و سپس ریاست سازمان بازرسی کل کشور رسید و در دولت اول روحانی، وزیر دادگستری شد. وی اکنون مشاور رئیس قوه قضائیه و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز است.

اسماعیل شوشتری، رئیس وقت سازمان زندان‌ها بود. وی دو دوره نماینده مجلس بود و با ۱۶ سال نشستن بر مسند وزارت دادگستری در دولت‌های رفسنجانی و خاتمی به عنوان با سابقه‌ترین وزیر دادگستری شناخته می‌شود. او در دولت حسن روحانی، رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیس‌جمهور شد.

مرتضی اشراقی، از اواسط دهه ۶۰ به عنوان دادستان تهران منصوب شد. وی در زمان اعدام‌ها گفته بود: «در رابطه با جرایم گروهک‌های منحرف از جهت اینکه این افراد محارب و یا باغی هستند، دادسرای انقلاب اسلامی اقدامات تعقیبی و تحقیقی خود را همچنان ادامه می‌دهد و در این رابطه تعداد زیادی حکم صادر شده است».
او بعدها به ریاست یکی از شعبه‌های دیوان عالی کشور رسید. سپس به وکالت دادگستری روی ‌آورد و در حال حاضر در تهران به عنوان وکیل دادگستری فعالیت می‌کند.
ناصریان (محمد مقیسه)، دادیار وقت زندان گوهردشت بود. وی به دلیل عملکردش در سال‌های بعد در دادگاه انقلاب، معروف‌ترین و شناخته‌شده‌ترین اسم برای افکار عمومی مردم ایران است. او از دادیاری به قضاوت ترقی کرد و سال‌های متمادی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب حکم اعدام صادر کرد.
شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب در کنار شعبه ۱۵ این دادگاه در سال‌های گذشته از شعب خاصی بودند که اکثر پرونده‌های سیاسی و امنیتی به آنها ارجاع و به صدور حکم‌های سنگین اعدام، زندان و شلاق معروف هستند.
وی به بداخلاقی، بی‌سوادی، خشونت، بی‌رحمی و سنگدلی و صدور احکام بسیار سنگین معروف است. ناصریان (محمد مقیسه) آبان ۱۳۹۹ با ارتقای مقام به دیوان عالی کشور رفت و بر مسند مستشاری این دیوان نشست.

مرتضی مقتدایی، قاضی دادگاه انقلاب و سخنگوی وقت شورای عالی قضایی بود. وی به ریاست دیوان عالی کشور رسید و بر مسند دادستانی کل کشور نشست. چندین دوره نماینده مجلس خبرگان و مدیر حوزه علمیه قم شد. وی در حال حاضر، عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است.

مرتضی مقتدایی در یک برنامه تلویزیونی در سال ۹۹ درباره اعدام‌ها گفته است که «آن موقع هم حملات زیاد بود سر و صدا که آه چقدر را اعدام کردند. یکی از آقایان مراجع که همسایه هم بودیم به من نصیحت کرد که از زندان کردن‌ها و اعدام‌ها پرهیز کنید گفتم والله دستور امام هست ما تابع امام هستیم گفت به امام بگویید ما نمی‌کنیم. بگویید مصلحت نیست. گفتم والله خود امام فرمودند که ادامه بدهید با قدرت. حتی این منافقین آنهایی که سر موضع هستند.

امام تأکید می‌کرد آنهایی که سر موضع هستند که اگر امروز از زندان بیاید بیرون فردا انفجار ایجاد می‌کند فرمود با اینها برخورد کنید.این فرمایش امام بود و ما همان‌طور که امام نظرشان بود قدام می‌کردیم خلاف شرعی هم به حمدلله مرتکب نمی‌شدیم کسی اعدام می‌شد که جرمی داشت».

داوود لشکری، معاون امنیتی و انتظامی و دادیار زندان گوهردشت یکی دیگر از این افراد بود که تاکنون اطلاعاتی درباره اینکه پس از اعدام‌ها به کجا رفت منتشر نشده است. برخی می گویند که وی همان تقی عادلی است.
داوود لشکری، معاون امنیتی و انتظامی و دادیار زندان گوهردشت یکی دیگر از این افراد بود که تاکنون اطلاعاتی درباره اینکه پس از اعدام‌ها به کجا رفت منتشر نشده است. برخی می گویند که وی همان تقی عادلی است.

حسین مرتضوی، رئیس زندان گوهردشت در دهه ۶۰ فردی است که نامش در دادگاه حمید نوری از سوی شاهدان مطرح شده است. حسین مرتضوی در انتخابات دوره‌های سوم، ششم و هفتم، داوطلب نمایندگی مجلس شد اما در هیچ دوره‌ای صلاحیتش از سوی شورای نگهبان خامنه ای تأیید نشد. حسین مرتضوی پس از اعدام‌های ۶۷ به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و سپس معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران رفت. مرتضوی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ از میرحسین موسوی حمایت کرد.

حمید نوری، وی دادیار پیشین زندان گوهردشت بوده و در اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی مشارکت داشته است. حمید نوری در دادگاهی در استکلهم بعنوان متهم دادگاهی شده و زندانی است. او روز ۱۸ آبان ۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران وارد فرودگاه استکهلم شد که بلافاصله بازداشت شد.


قتل عام در شهرستانها، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت – فصل چهارم

فصل چهارم – قتل عام در شهرستانها از ناگفته های جنایت هولناک علیه بشریت در قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷

در چهارمین فصل از سلسله مقالات پیرامون قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، که توسط همکاران کانون حقوق بشر ایران تدوین گردیده، به شرح قتل عام در شهرستانها می پردازیم.

کشتار و نسل کشی تابستان ۶۷ در زندانهای شهرستانها هم با فتوای تکمیلی خمینی تسریع شده و ابعاد گسترده تری به خود گرفت. این فتوا در پاسخ به سئوال موسوی اردبیلی بعنوان رئیس وقت قوه قضاییه از طریق احمد خمینی بعنوان رئیس دفتر وقت شخص خمینی صادر شد که متن آن به این شرح است:

نامه احمد خمینی خطاب به خمینی:

«پدر بزرگوار حضرت امام مدظله‏العالی‏
پس از عرض سلام، آيت ‏الله موسوی‏اردبيلی در مورد حكم اخير حضرتعالی درباره منافقين ابهاماتی داشته‏اند كه تلفنی در سه سوال مطرح كردند‪:‬‬

۱. آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانها بوده‏ اند و محاكمه شده ‏اند و محكوم به اعدام گشته ‏اند ولی تغيير موضع نداده‏اند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايی كه حتی محاكمه هم نشده‏اند محكوم به اعدامند؟

۲. آيا منافقين كه محكوم به زندان محدود شده‏ اند و مقداری از زندانشان را هم كشيده ‏اند ولی بر سر موضع نفاق می‏باشند محكوم به اعدام می‏باشند؟

۳. در مورد رسيدگی به وضع منافقين آيا پرونده‏های منافقينی كه در شهرستانهائی كه خود استقلال قضائی دارند و تابع مركز استان نيستند بايد به مركز استان ارسال گردد يا خود می‏توانند مستقلا عمل كنند؟
فرزند شما، احمد»

خمینی در پاسخ به نامه احمد پاسخ داد:

«بسمه ‏تعالی‏
در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگی به وضع پرونده‏ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است»‪.‬‬‬‬‬‬

تاکید و باز هم تاکید بر سرعت اعدام زندانیان سیاسی از جانب خمینی، حکایت از سنگدلی و بی رحمی بی حد و حصر دارد. این میزان از درنده‌خویی و بیرحمی و این همه کینه توزی نسبت به زندانیانی که بسیاری از آنها دوران حبس خود را پشت سر گذاشته و یا در هفته های پایانی آن هستند، نسبت به زنان باردار و جوانان زندانی از کجا آمده است؟؟؟!!!
آماده‌سازی‌های قتل‌عام ۶۷ در شهرستانها

قبل از استقرار هیأت مرگ در ششم مرداد، بسیاری از زندانیان سیاسی شهرستانها را به شهرهای دیگر منتقل کرده بودند و با صدور فرمان مرگ، تعداد زیادی از آنان را در شهرها و نقاط مختلف اعدام کردند.

در شهرهای کوچک که همه همدیگر را می‌شناختند، و امکان اعدام مخفیانه و بی‌سر و صدای همه‌ی آنان نبود، پس از تفکیک زندانیان، بسیاری از آنها را به شهرهای دیگر منتقل نمودند تا خانواده‌های آنها با تأخیر از اعدام فرزندان‌شان آگاه شوند و از ایجاد هرگونه بحرانی جلوگیری شود.

به‌عنوان مثال زندانیان از زندانهای میانه، تبریز، زنجان، لاهیجان و چالوس به شهرهای دیگر فرستاده شدند. بیش از ۱۰۰ زندانی هم در شب عید از دیزل‌آباد کرمانشاه، به زندان گوهردشت منتقل شدند.

یکی از آن زندانیان بنام پرویز مجاهدنیا در همان روز انتقال به خانواده‌اش گفته بود: «ما را دارن می‌برند تهران می‌خوان اعداممون کنند».
در فروردین سال ۱۳۶۷ زندانیان دیزل‌آباد کرمانشاه اولین کسانی بودند که گفتند: «ما را می‌خواهند ببرند تهران تا اعدام کنند».

همزمان هیأتهای مشکوک از تهران راهی زندانهای مراکز استان شدند. به‌عنوان مثال یک هیأت بازرسی از اطلاعات مرکز (تهران) به‌طور سرزده و سرپایی وارد زندان ساری شد.

یک زندانی سیاسی در یادداشت‌هایش نوشته بود: «روز ۲۸ تیر هیأتی از اطلاعات تهران سرزده وارد زندان شد. این هیأت شامل ۵نفر اطلاعاتی لباس‌شخصی بود که اول به بند ۶رفتند و بعد به بند جوانان آمدند. وقتی از زندانیان اتهام‌شان را پرسیدند، همه گفتند: «ما هوادار سازمان مجاهدین هستیم». نفرات هیأت که خیلی عصبانی شده بودند، گفتند: «مطمئنید پشیمان نمی‌شوید؟ همه‌تان را تعیین‌تکلیف می‌کنیم»!

یک زندانی دیگر در یادداشت خود چنین نوشته است: «مدتی بعد فهمیدیم روز ۲۹ تیرماه (بعد از پذیرش قطعنامه) پاسداران، فرح اسلامی، حکیمه ریزوندی، مرضیه رحمتی، نسرین رجبی و جسومه حیدری را به بهانه امن نبودن زندان ایلام و انتقال آنها به جایی امن، از زندان ایلام خارج کردند.

آن روز فکر می‌کردیم آنان به زندان کرمانشاه یا تهران منتقل شدند. اما بعد با خبری که از «شباب» یکی از روستاهای اطراف به دستمان رسید، فهمیدیم هنگام عبور زندانیان از «شباب» ماشین‌شان خراب شده و شب را در همان روستا گذراندند و فردای آن روز زندانیان را به تپه‌یی در اطراف صالح‌آباد منتقل و سپس تیرباران کردند.
کشتار و اعدام ها در شهرستانها

اطلاعات‌ موجود از کم و کیف کشتار در شهرستانها بسیار ناقص است. زیرا در بسیاری از شهرستانها چنان کشتاری انجام شده که حتی یک زندانی نیز جان به در نبرده است. به‌عنوان مثال یک گزارش از زندان مشهد حکایت از ۱۵۹اعدام در یک شب می‌کند. مطابق گزارشهای دیگر کشتارگران تنها در یک شب در همان سال، ۳۵۰ نفر را بدار آویختند.

یکی از جلادان زندان وکیل‌آباد در یک تماس تلفنی به مرکز گزارش داده است: «‌موجودی مشهد تمام شد». وضعیت در شهرستانهای دیگر نیز به همین قرار بوده است. طی یک نوبت در زندان ارومیه 400تن، طی یک نوبت در زندان رشت بیش از250تن اعدام شدند.

در گزارشی از شیراز آمده است: «وقتی خبر کشتارها به مردم و خانواده‌های زندانیان سیاسی رسید به زندان مراجعه کردیم. به ما گفتند: «آیا انتظار دارید به شما نقل و نبات بدهیم؟ ما در یک روز، یک جا 860نفر را کشتیم. شما هم اگر مجلس ختم بگیرید خانه‌تان را با بلدوزر صاف می‌کنیم». گزارشهای دیگری از اصفهان نیز حاکی از اعدامهای گسترده دارد. در یک گزارش دیگر صحبت از دو هزار اعدام شده است. در گیلان نیز مردم به یکدیگر خبر می‌دادند که 3هزار نفر اعدام شده‌اند. این شایعات خود مبین گستردگی و وسعت اعدامها بود.
شدم که اینارو به‌خاطر این‌که خیلی راحت بتونن جابه‌جا کنن اول که هنوز جون داشتن گفتن برین تو گونی بعد درشو بستن بهشون تیراندازی کردن، بعد که تیراندازی تموم شد انداختن تو ماشینها هر سه ماشین هم به یه سمت رفتن و از هم دور شدند».

برخی گزارشها در خصوص قتل عام در شهرستانها حاکی است بعضی از زندانیان را به اسم قاچاقچی مواد مخدر در ملأعام حلق‌آویز کردند. روز چهارشنبه ۱۲ مرداد احمد غلامی اهل قائمشهر و محمد رامش اهل بابلسر را روی پل هوایی شهر آمل به اتهام قاچاقچی مواد مخدر بدار کشیدند. مردمی که شاهد صحنه بودند گفتند وقتی طناب گردنشان انداختند فریاد می‌زدند: «ما زندانی سیاسی هستیم».











طیف های اجتماعی قتل عام شدگان ۶۷- قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت – فصل ششم

 شدند. در مرداد ماه ۶۷ ، عصمت، فاطمه و حسین ادب‌آواز در همین جریان قتل‌عام در زندان شیراز به استقبال جوخه اعدام رفتند.

اقدس همتی هفتمین اعدامی از خانواده همتی از سمنان است که به‌همراه همسرش حسین مؤکدی در آبان ماه ۶۷ در اوین تیرباران شد. با اعدام دکتر منصور حریری و محسن حریری، خانواده حریری از رشت، ۵ نفر اعدام شدند. ابوالفضل و مینا هاشمیان از قزوین در قتل‌عام سال ۶۷ به برادرانشان، غلامحسین، مجتبی و حبیب پیوستند.

طهمورث رحیم‌نژاد، استاد دانشگاه، هفتمین اعدامی و تنها بازمانده خانواده رحیم‌نژاد در گرگان بود. فرهنگ فدایی‌نیا، چهارمین اعدامی خانواده از اهواز، ناهید تحصیلی، چهارمین اعدامی خانواده از تهران، غلامرضا ‌بزرگانفرد، چهارمین اعدامی خانواده از تهران، فخری آزموده لکامی، چهارمین اعدامی خانواده از رشت و… بسیار خانواده‌های دیگر، که در حوصله این نوشته نمی گنجد.

قتل عام شدگان شدگان ۶۷ با سنین ۵۰ سال به بالا

اسامی ۲۰ تن از اعدام شدگان ۵۰ تا ۶۵ ساله ثبت شده است که ذیلا به برخی از آنها اشاره میشود : مادری ۶۰ ساله بنام سادات حسینی از جهرم که در شیراز اعدام شد و دیگری مادر شکری که پس از شهادت فرزندانش دست به افشاگری زد و دستگیر شد. او را در حالی‌که بر اثر شکنجه به مرز فلج شدن رسیده بود، در قائمشهر تیرباران کردند.

دو تن از پدران سالخورده از گیلان و مازندران، یکی حسین‌پور که کشاورزی ۶۰ ساله بود و آستانه اشرفیه اعدام شد، و دیگری محمدابراهیم رجبی ۵۸ ساله، در گرگان که دخترش پروانه رجبی را در سال ۶۰ تیرباران کرده بودند و خودش از سال ۶۲ در زندان بود. امیرهوشنگ هادیخانلو از ارومیه در ۶۴ سالگی و پدری به‌نام مهدی فتاحی مغازه‌دار اهل اسلام‌آباد.

تنوع شغلی و پراکندگی جغرافیایی قتل عام شدگان ۶۷

در میان قتل عام شدگان سال ۶۷ ، اسامی و مشخصات طیف های مختلف با تنوع شغلی از کارگر گرفته تا کشاورز و پیشه‌ور، صاحبان مشاغل آزاد، کارمندان کشوری و لشکری، پزشکان و کادر درمانی، افسران و پرسنل نظامی، کارشناسان فنی و اداری، صاحبان حرف و صنایع و معلمان و دبیران و استادان دانشگاه به چشم می خورد.

از جمله دکتر حمیده‌سیاحی و دکتر معصومه (شورانگیز) کریمیان که به همراه خواهرش مهری در زندان اوین به دار آویخته شد و دو پزشک از متخصصان به نامهای دکتر طبیبی‌نژاد، ۵۵ ساله و دکتر فیروز صارمی، ۶۰ ساله، متخصص بیماریهای سرطانی که آنها را در تبریز، در ملأعام به‌دار ‌آویختند.

شماری از هنرمندان و قهرمانان ورزشی ایران، از جمله ابوالقاسم محمدی‌ارژنگی استاد موسیقی و آواز ایرانی، فروزان عبدی، عضو تیم ملی والیبال زنان ایران، مهشید (حسین) رزاقی قهرمان تیم ملی فوتبال امید ایران و جواد نصیری عضو تیم ملی شمشیربازی در زمره قتل عام شدگان هستند.

در میان قتل عام شدگان ۶۷که نام آنان تاکنون منتشر شده است، ۱۵درصدشان دارای مدارک تحصیلی دانشگاهی هستند.

از نظر پراکندگی جغرافیایی نیز در زندانهای سراسر ایران شهرهای بزرگی هم‌چون تبریز و ارومیه و رشت و لاهیجان و انزلی و آستانه و صومعه‌سرا و رودسر گیلان تا ساری و بابل و قائمشهر در مازندران و کرج و مشهد و سبزوار و سمنان و شاهرود و اصفهان و کاشان و کرمانشاه و همدان و زنجان و ایلام و مسجدسلیمان و اندیمشک و اهواز و آبادان و شیراز شمار زیادی از زندانیان سیاسی، در قتل عام ۶۷ به دار آویخته شدند.

آمار قتل عام شدگان ۶۷، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت – فصل هفتم

 انتظامی قضات را داره، باید پاسخ‌گو باشند».

شایان یادآوری است که هنوز هم دیکتاتوری حاکم بر کشورمان، از انبوه قربانیان انفجار مهیب آبان‌ماه۶۷ در زندان اوین، هیچ نشانه‌یی به جایی نداده است. گزارشهای متعدد حاکی از قتل‌عام تعداد بسیار زیادی از زندانیان سیاسی هوادار سازمان مجاهدین در این انفجار است. از انبوه کشته شدگان که در ملأعام حلق‌آویز شدند، جز نام اندکی از آنها به‌دست نیامده است. گزارشهای متعددی از حلق‌آویز کردن دسته‌های۷ تا ۲۰ نفری زندانیان از کرمانشاه، هرسین، ایلام، دزفول، گرمسار، ساوه، ورامین، کرج تا تبریز، مشهد و بندرعباس نشان می‌دهد که در زمستان سال۶۷ بسیاری از زندانیان سیاسی را نیز با عنوان محکومان مواد مخدر، در ملأ‌عام به‌دار‌ آویخته‌اند.

آمار درصدی قتل عام شدگان ۶۷:

براساس اسامی و مشخصات منتشر شده از اعدام شدگان، ۳۵ درصد آنان در تهران و به‌طور عمده در زندان اوین به‌شهادت رسیده‌اند. ۱۴ درصد در زندان گوهردشت و ۴۶ درصد دیگر در شهرستانهای سراسر کشور و محل شهادت ۵ درصد آنها نیز نامشخص است.

شاهدان این جنایت، شواهدی درباره آمار قتل عام شدگان ارائه‌ می‌کنند که نشان می‌دهد در زندان گوهردشت تا ۲۵ شهریورماه ۶۷، حداکثر ۳۰۰ تن باقی مانده بودند که به اوین منتقل شدند. گزارشهای موثقی از انتقال ۸۶۰ جسد، از اوین به بهشت‌زهرا، تنها در روزهای ۲۲ تا ۲۶ مرداد ۶۷ در دست است.

همچنین در ۳ بند زندان زنان اوین، ۸۰ درصد زنان زندانی سیاسی وابسته به سازمان مجاهدین خلق، را تا شهریور ۶۷ بدار آویخته یا تیرباران کرده‌اند. این لیست همچنین نشان می‌دهد که بیش از ۴۰ درصد این لیست در فاصله کمتر از سه هفته در مرداد ماه ۶۷ اعدام شده‌اند. در این لیست از آمار شهیدان آبان ۶۷ ، فقط نام ۳۳۴ تن ذکر شده است. حال آن‌که گزارشهای موثقی در دست است که نشان می‌دهد در این ماه، تنها در چند شهر از جمله، طی یک نوبت در زندان ارومیه ۴۰۰ تن، در یک نوبت در زندان رشت بیش از ۲۵۰ تن، و در یک نوبت در زندان مشهد ۸۴ تن اعدام شده‌اند.