اخبار نقض حقوق بشر در ایران VVMIran e.V Vereingung zur Verteigung der Menschenrechte im Iran e.V

Sunday, 29 October 2023

قتل عام در شهرستانها، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت – فصل چهارم

فصل چهارم – قتل عام در شهرستانها از ناگفته های جنایت هولناک علیه بشریت در قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷

در چهارمین فصل از سلسله مقالات پیرامون قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، که توسط همکاران کانون حقوق بشر ایران تدوین گردیده، به شرح قتل عام در شهرستانها می پردازیم.

کشتار و نسل کشی تابستان ۶۷ در زندانهای شهرستانها هم با فتوای تکمیلی خمینی تسریع شده و ابعاد گسترده تری به خود گرفت. این فتوا در پاسخ به سئوال موسوی اردبیلی بعنوان رئیس وقت قوه قضاییه از طریق احمد خمینی بعنوان رئیس دفتر وقت شخص خمینی صادر شد که متن آن به این شرح است:

نامه احمد خمینی خطاب به خمینی:

«پدر بزرگوار حضرت امام مدظله‏العالی‏
پس از عرض سلام، آيت ‏الله موسوی‏اردبيلی در مورد حكم اخير حضرتعالی درباره منافقين ابهاماتی داشته‏اند كه تلفنی در سه سوال مطرح كردند‪:‬‬

۱. آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانها بوده‏ اند و محاكمه شده ‏اند و محكوم به اعدام گشته ‏اند ولی تغيير موضع نداده‏اند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهايی كه حتی محاكمه هم نشده‏اند محكوم به اعدامند؟

۲. آيا منافقين كه محكوم به زندان محدود شده‏ اند و مقداری از زندانشان را هم كشيده ‏اند ولی بر سر موضع نفاق می‏باشند محكوم به اعدام می‏باشند؟

۳. در مورد رسيدگی به وضع منافقين آيا پرونده‏های منافقينی كه در شهرستانهائی كه خود استقلال قضائی دارند و تابع مركز استان نيستند بايد به مركز استان ارسال گردد يا خود می‏توانند مستقلا عمل كنند؟
فرزند شما، احمد»

خمینی در پاسخ به نامه احمد پاسخ داد:

«بسمه ‏تعالی‏
در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگی به وضع پرونده‏ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است»‪.‬‬‬‬‬‬

تاکید و باز هم تاکید بر سرعت اعدام زندانیان سیاسی از جانب خمینی، حکایت از سنگدلی و بی رحمی بی حد و حصر دارد. این میزان از درنده‌خویی و بیرحمی و این همه کینه توزی نسبت به زندانیانی که بسیاری از آنها دوران حبس خود را پشت سر گذاشته و یا در هفته های پایانی آن هستند، نسبت به زنان باردار و جوانان زندانی از کجا آمده است؟؟؟!!!
آماده‌سازی‌های قتل‌عام ۶۷ در شهرستانها

قبل از استقرار هیأت مرگ در ششم مرداد، بسیاری از زندانیان سیاسی شهرستانها را به شهرهای دیگر منتقل کرده بودند و با صدور فرمان مرگ، تعداد زیادی از آنان را در شهرها و نقاط مختلف اعدام کردند.

در شهرهای کوچک که همه همدیگر را می‌شناختند، و امکان اعدام مخفیانه و بی‌سر و صدای همه‌ی آنان نبود، پس از تفکیک زندانیان، بسیاری از آنها را به شهرهای دیگر منتقل نمودند تا خانواده‌های آنها با تأخیر از اعدام فرزندان‌شان آگاه شوند و از ایجاد هرگونه بحرانی جلوگیری شود.

به‌عنوان مثال زندانیان از زندانهای میانه، تبریز، زنجان، لاهیجان و چالوس به شهرهای دیگر فرستاده شدند. بیش از ۱۰۰ زندانی هم در شب عید از دیزل‌آباد کرمانشاه، به زندان گوهردشت منتقل شدند.

یکی از آن زندانیان بنام پرویز مجاهدنیا در همان روز انتقال به خانواده‌اش گفته بود: «ما را دارن می‌برند تهران می‌خوان اعداممون کنند».
در فروردین سال ۱۳۶۷ زندانیان دیزل‌آباد کرمانشاه اولین کسانی بودند که گفتند: «ما را می‌خواهند ببرند تهران تا اعدام کنند».

همزمان هیأتهای مشکوک از تهران راهی زندانهای مراکز استان شدند. به‌عنوان مثال یک هیأت بازرسی از اطلاعات مرکز (تهران) به‌طور سرزده و سرپایی وارد زندان ساری شد.

یک زندانی سیاسی در یادداشت‌هایش نوشته بود: «روز ۲۸ تیر هیأتی از اطلاعات تهران سرزده وارد زندان شد. این هیأت شامل ۵نفر اطلاعاتی لباس‌شخصی بود که اول به بند ۶رفتند و بعد به بند جوانان آمدند. وقتی از زندانیان اتهام‌شان را پرسیدند، همه گفتند: «ما هوادار سازمان مجاهدین هستیم». نفرات هیأت که خیلی عصبانی شده بودند، گفتند: «مطمئنید پشیمان نمی‌شوید؟ همه‌تان را تعیین‌تکلیف می‌کنیم»!

یک زندانی دیگر در یادداشت خود چنین نوشته است: «مدتی بعد فهمیدیم روز ۲۹ تیرماه (بعد از پذیرش قطعنامه) پاسداران، فرح اسلامی، حکیمه ریزوندی، مرضیه رحمتی، نسرین رجبی و جسومه حیدری را به بهانه امن نبودن زندان ایلام و انتقال آنها به جایی امن، از زندان ایلام خارج کردند.

آن روز فکر می‌کردیم آنان به زندان کرمانشاه یا تهران منتقل شدند. اما بعد با خبری که از «شباب» یکی از روستاهای اطراف به دستمان رسید، فهمیدیم هنگام عبور زندانیان از «شباب» ماشین‌شان خراب شده و شب را در همان روستا گذراندند و فردای آن روز زندانیان را به تپه‌یی در اطراف صالح‌آباد منتقل و سپس تیرباران کردند.
کشتار و اعدام ها در شهرستانها

اطلاعات‌ موجود از کم و کیف کشتار در شهرستانها بسیار ناقص است. زیرا در بسیاری از شهرستانها چنان کشتاری انجام شده که حتی یک زندانی نیز جان به در نبرده است. به‌عنوان مثال یک گزارش از زندان مشهد حکایت از ۱۵۹اعدام در یک شب می‌کند. مطابق گزارشهای دیگر کشتارگران تنها در یک شب در همان سال، ۳۵۰ نفر را بدار آویختند.

یکی از جلادان زندان وکیل‌آباد در یک تماس تلفنی به مرکز گزارش داده است: «‌موجودی مشهد تمام شد». وضعیت در شهرستانهای دیگر نیز به همین قرار بوده است. طی یک نوبت در زندان ارومیه 400تن، طی یک نوبت در زندان رشت بیش از250تن اعدام شدند.

در گزارشی از شیراز آمده است: «وقتی خبر کشتارها به مردم و خانواده‌های زندانیان سیاسی رسید به زندان مراجعه کردیم. به ما گفتند: «آیا انتظار دارید به شما نقل و نبات بدهیم؟ ما در یک روز، یک جا 860نفر را کشتیم. شما هم اگر مجلس ختم بگیرید خانه‌تان را با بلدوزر صاف می‌کنیم». گزارشهای دیگری از اصفهان نیز حاکی از اعدامهای گسترده دارد. در یک گزارش دیگر صحبت از دو هزار اعدام شده است. در گیلان نیز مردم به یکدیگر خبر می‌دادند که 3هزار نفر اعدام شده‌اند. این شایعات خود مبین گستردگی و وسعت اعدامها بود.
شدم که اینارو به‌خاطر این‌که خیلی راحت بتونن جابه‌جا کنن اول که هنوز جون داشتن گفتن برین تو گونی بعد درشو بستن بهشون تیراندازی کردن، بعد که تیراندازی تموم شد انداختن تو ماشینها هر سه ماشین هم به یه سمت رفتن و از هم دور شدند».

برخی گزارشها در خصوص قتل عام در شهرستانها حاکی است بعضی از زندانیان را به اسم قاچاقچی مواد مخدر در ملأعام حلق‌آویز کردند. روز چهارشنبه ۱۲ مرداد احمد غلامی اهل قائمشهر و محمد رامش اهل بابلسر را روی پل هوایی شهر آمل به اتهام قاچاقچی مواد مخدر بدار کشیدند. مردمی که شاهد صحنه بودند گفتند وقتی طناب گردنشان انداختند فریاد می‌زدند: «ما زندانی سیاسی هستیم».