✍️ جعفر عظیمزاده
▫️اعدام در بنیادیترین سطح، بویژه در جوامع امروزی، مسئلهای عمیقا سیاسی است که در زروَرقی حقوقی پیچیده شده تا از حقانیت و مقبولیت اجتماعی برخوردار شود.
▫️با این حال حکومتهایی چون جمهوری اسلامی آنجا که با خطر بالقوه و بالفعل اعتراضات مردمی مواجه میشوند این زرورقهای قانونی را نیز به کناری نهاده و بیواسطه به سرکوب و اعدام روی میآورند.
▫️هر چند که جمهوری اسلامی اعدامهای بسیار گستردهتری همچون دهه شصت را در کارنامه خود دارد اما اعدامهایی که از سوی حکومت طی ماههای گذشته انجام شده در پی جنبش زن زندگی آزادی و بر بستر یک "نه بزرگ" از سوی "اکثریت قاطع مردم" به "اقلیت حاکم" صورت میگیرد. به این معنا هر چند که این اعدامها با هدف ارعاب جامعه انجام میشود اما در عین حال بیانگر ناتوانی محرز حکومت و بنبست آن در حل و یا حتی تخفیف بحرانهای عمیق اقتصادی سیاسی و اجتماعی فرهنگی است که تمامی اجزای جامعه را در بر گرفته است.
▫️اعدام، اعدام است و تا آنجا که به ماهیت شنیع و به غایت ضد انسانی آن و همچنین نمایش شقاوت و قدر قدرتی حکومتها بر میگردد فرق چندانی بین اعدامهای سیاسی و غیر سیاسی وجود ندارد.
▫️این اعدامها و تداوم آنها نه تنها مفری برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت بلکه باعث جریحهدار شدن احساسات انسانی بخشهای هر چه وسیعتری از مردم، بویژه بخش خاکستری جامعه خواهد شد و آنها را نیز به صف تودههای مردمِ خواهان تغییرات بنیادین در کشور خواهد راند.
▫️البته طبیعی است که تحت چنین شرايطی، بخشی از نیروهای سیاسی با احتیاط بیشتری فعالیت کنند اما از طرف دیگر، این نیز طبیعی است که با این اعدامها، کنشگری فعالان سیاسی بیش از پیش اشکال رادیکالتر و سرسختانه تری به خود گیرد و با در هم آمیختگی با موج نفرت و انزجاری که این اعدامها در جامعه ایجاد میکند امواج توفنده تر و تعیین کننده تری از اعتراضات مردمی را بیافریند.
*گزیدهای از یادداشت نویسنده در ایران فردا