اخبار نقض حقوق بشر در ایران VVMIran e.V Vereingung zur Verteigung der Menschenrechte im Iran e.V

Friday, 8 September 2023

زینب کاظمی، شهروند معترض به حجاب اجباری به ضربات شلاق محکوم شد

مهندس زینب کاظمی، شهروند معترض به حجاب اجباری که پیشتر از نامزدی هیات رئیسه مجمع سازمان نظام مهندسی تهران کنار گذاشته شده بود، توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران به ٧٤ ضربه شلاق محکوم شده است.
 

بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، اخیراً زینب کاظمی، ساکن تهران توسط دادگاه کیفری دو مجتمع قضایی ارشاد این شهر به اتهام "جریحه‌دار نمودن عفت عمومی" به ٧٤ ضربه شلاق با احتساب ایام قبلی بازداشت، محکوم شد.
 

قابل ذکر است که، این حکم شلاق علیه زینب کاظمی، ٣٨ ساله و مهندس معماری، برای مدت پنج سال به حالت تعلیق در آمده است.
 

زینب کاظمی در واکنش به این حکم ضمن "تحقیرآمیز" خواند آن، نوشته است: "هرگز از بلندکردن فریاد عدالت‌خواهی در برابر ظلم پشیمان نیستم و سکوت نخواهم کرد."
 

این شهروند معترض در بهمن ماه ١٤٠١، حجاب اجباری را در نشست سازمان نظام مهندسی استان تهران به نشانه اعتراض از سر برداشت که باعث شد از کاندیداتوری هیات رئیسه این مجمع کنار گذاشته شود.


قتل حکومتی مهدی علی آقایی توسط مزدوران علی تریاکی

پیکر بی‌جان مهدی (علی) آقایی، جوان ۲۷ ساله اهل رشت و دارنده مدال در رشته کیک بوکسینگ، غروب روز شنبه یازدهم شهریور ماه در محدوده رودخانه سیاه‌رود و روستای کچا پیدا شد.

مهدی ظهر روز پنجشنبه نهم شهریور ماه در پی یک تماس تلفنی مشکوک از منزل خارج شد و دو روز بعد پیکر بی‌جان او در نقطه‌ای که مشخص بوده صحنه‌سازی شده، در کنار رودخانه‌ پیدا شد.

بنابر گزارش منابع آگاه، بررسی‌ها نشان می‌دهد که مهدی در جای دیگری به قتل رسیده و برای صحنه‌سازی به کنار رودخانه منتقل شده است.

گفته شده، مزدوران اداره تروریستی اطلاعات استان گیلان با فشار بر پزشکی که کالبدشکافی مهدی را انجام داده، از او خواسته‌اند تا مرگ مهدی را طبیعی و بر اثر ایست قلبی گزارش کند.

به گفته منابع مطلع، او یکی از جوانان فعال در جریان انقلاب "زن، زندگی، آزادی" بود و در این زمینه به طور مداوم در شبکه‌های اجتماعی فعالیت داشت.

منابع آگاه می‌گویند؛ او در روزهای اوج انقلاب "زن، زندگی، آزادی" توسط مزدوران جنایتکار خامنه‌ای بازداشت و پس از شکنجه‌های بسیار روحی و جسمی آزاد شده بود.

مهدی همچنین بارها توسط مزدوران اداره تروریستی اطلاعات به روش‌های مختلف تهدید شده بود و پیشتر در جریان انقلاب با گلوله‌های ساچمه‌ای مزدوران خامنه‌ای تروریست از ناحیه پشت کمر زخمی شده بود.


Thursday, 7 September 2023

دفاع نمایندگان مجلس از «اخراج اساتید»؛ بیانیه دانشجویان دانشگاه تهران در حمایت از استادان اخراج شده

در پی واکنش‌های گسترده به موج اخراج اساتید دانشگاه‌ها به دلیل حمایت‌شان از دانشجویان معترض در جریان اعتراضات زن، زندگی، آزادی، دست‌کم سه نماینده مجلس شورای اسلامی ضمن دفاع از «اخراج استادان» خواهان برخوردهای شدیدتر با استادان دانشگاه‌ها و همچنین دانشجویان معترض شدند.

فریدون عباسی، رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی ایران و عضو فعلی کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی، با دفاع از «اخراج اساتید»، گفت: «استاد در دانشگاه استخدام شده است تا اهداف نظام را پیش ببرد. استاد باید دانشجو را مطابق با اهداف نظام تربیت کند و برای مسائلی که نظام می‌خواهد تحقیق کند.»
آقای عباسی به استادان دانشگاه هشدار داد که «لازم است حد خود را رعایت کنند» و افزود: «استادان وقتی در دانشگاه و نظامی با عقاید و ایدئولوژی خاص فعالیت می‌کنند باید ضوابط و چارچوب موجود را بپذیرند.»

این نماینده مجلس به طور تلویحی خواهان برخوردهای گسترده‌تر با اساتید ناهمسو با جمهوری اسلامی و دانشجویان معترض شد و گفت: «اگر کسی از این چارچوب بیرون رفت لازم است هیئت انتظامی مرتبط به این موضوع رسیدگی کنند.»

علی اصغر عنابستانی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، نیز گزارش‌ها از «اخراج اساتید» را «فضاسازی سیاسی» خواند و گفت: «اساتید دانشگاه و اعضای هیئت علمی هم مثل سایر کارمندان دولت از قانون مستثنی نیستند و اگر در جایی کسی خطایی می‌کند، حتما باید بر اساس قانونی با او برخورد شود.»

عنابستانی در حالی استادان اخراج شده را به تخلف متهم کرده است که شهرت خودش به تخلف و استفاده غیرمجازش از خط ویژه اتوبوسرانی تهران در بهمن ماه سال ۹۹ و سیلی زدن به صورت سربازی بازمی‌گردد که جلوی تخلف این نماینده را گرفته بود.

احمد نادری، عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی، نیز با این ادعا که موج اخراج استادان دانشگاه «سیاسی و امنیتی» نیست، گفت: «موضوع عدم احراز شرایط برای ادامه همکاری مطرح است.»

این نماینده مجلس همچنین «قطع همکاری» و اخراج استادان دانشگاه‌ها را موضوعی طبیعی خواند و با بیان اینکه «قطع همکاری با برخی از اساتید همواره بوده و هست و موضوع چندان جدیدی نیست»، گفت: «در طول سالیانی که من در دانشگاه تهران بودم، فراوان دیده‌ام که با استادی قطع همکاری شود.»
از سوی دیگر در پی اخراج سمیه سیما، استاد دانشکده عمران و محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس، چهار تن از استادان این دانشگاه با انتشار نامه‌ای از همکار خود حمایت کردند.

مهدی شفیعی‌فر، سعید مرید، علی باقری و فرزین نصیری صالح در نامه خود خطاب به سمیه سیما، با تجلیل از فعالیت‌های دانشگاهی و پژوهشی این استاد اخراج شده از دانشگاه تربیت مدرس، نوشتند: «بسیار مایه تاسف است که فرزندان ایران‌زمین به راحتی از وجود سرمایه‌هایی علمی و خدمات آموزشی و پژوهشی شخصیت‌هایی چون شما محروم می‌شوند.»

این چهار استاد در نامه خود با اشاره به موج اخراج استادان دانشگاه‌ها، را «اتفاقات ناخوشایند و مایه خسران برای جامعه علمی کشور» خواندند.

کاوه مدنی، مدیر اندیشکده آب سازمان ملل، با استقبال از نامه چهار استاد دانشگاه تربیت مدرس در حمایت از سمیه سیما، در شبکه ایکس، توئیتر سابق، نوشت: «آفرین بر اساتیدی که حقیقت را فدای مصلحت نمی‌کنند.»

آقای مدنی افزود که «بزرگ‌ترین خوشبختی ظالم سکوت آنانی‌ است که با وجود ایمان به بی‌عدالتی و تضییع حق هم‌قطارانشان، در راستای مصلحت سکوت می‌کنند و عادی‌‌شدن ناحق و ناروا را تسهیل می‌کنند.»

مدیر اندیشکده آب سازمان ملل همچنین نوشت: «خدمات پژوهشی و آموزشی سمیه سیما در حوزه آب و محیط زیست با اخراج پاک نمی‌شوند.»

در همین حال دانشگاه تهران با انتشار اطلاعیه‌ای موج اخراج اساتید را «خبر جعلی» خواند و عنوان کرد که رسانه‌ها «عدم ارائه واحد درسی به یک مدرس مدعو و حق‌التدریس» را به عنوان «اخراج استاد دانشگاه تهران نشر می‌کنند.»

«جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران» اما در بیانیه‌ای به اطلاعیه مدیران این دانشگاه پاسخ داده و نوشتند: «می‌دانیم که تعلیق آذین موحد بدون حکم در حقیقت اخراج اوست. منع محسن برهانی از تدریس و پرونده‌‌سازی برای او یعنی اخراج از دانشگاه. قطع همکاری با مهام میقانی هم در حکم اخراج است.»

دانشجویان افزودند: «اقدام برای بازنشستگی اجباری اساتید باسابقه‌ فنی در حقیقت تلاش برای اخراج آنها از دانشگاه» است و «اختصاص ندادن واحد‌ درسی به وحید عیدگاه، جواد بشری، حسین مصباحیان و سایر اساتید دانشکده ادبیات هم همان اخراج» است.

به دنبال موج اخراج اساتید و مدرسان دانشگاه‌ها، در تازه‌ترین مورد بنابر گزارش شوراهای صنفی دانشجویان کشور «مهام میقانی، استاد هنرهای نمایشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران» بدون «هیچ ابلاغی و تنها به صورت تلفنی» این دانشگاه اخراج شده است.

مهام میقانی نیز چون اکثریت استادان اخراج یا «تعلیق» شده، از جمله اساتیدی است که به بازداشت دانشجویان در جریان اعتراضات زن، زندگی، آزادی واکنش نشان داده و کلاس‌های درسش را در حمایت از دانشجویان متوقف کرد.

همزمان روز پنج‍نشبه ۱۶ شهریور امیر دبیری مهر، از استادان مرکز آموزش سازمان صدا و سیما از قطع همکاری این مرکز با خود و قطع برنامه رادیویی‌اش خبر داد و دلیل منع تدریس خود را «انتقاد از سیاست‌های دولت» عنوان کرد.

دبیری مهر روز پنج‌شنبه گفت: «اخیرا اطلاع یافتم کلاس‌های تدریس من در مرکز آموزش صداوسیما و به طور خاص در تلویزیون هم ملغی شده» است.

از زمان آغاز اعتراضات زن، زندگی، آزادی در ایران، علاوه بر بازداشت‌های گسترده و اخراج و تعلیق دانشجویان معترض، شماری از استادان دانشگاه‌های تهران، ضنعتی شریف، فردوسی مشهد، دانشگاه اصفهان، دانشگاه هنر تهران، دانشگاه کرمان، دانشگاه حکیم سبزواری، دانشگاه هنر، دانشگاه بهشتی، دانشگاه شیراز، دانشگاه گیلان و دیگر دانشگاه‌های ایران به خاطر حمایت از دانشجویان معترض از کار «تعلیق» یا «اخراج» شده‌‌اند.

ابعاد «تعلیق» و «اخراج» استادان چنان گسترده است که شوراهای صنفی دانشجویان کشور پیشتر آن را بخشی از «پروژه بزرگ‌تر تصفیه دانشگاه‌ها در سراسر کشور» خوانده است.








Wednesday, 6 September 2023

پس لرزه های اخراج اساتید دانشگاه/ مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه بیانیه مهم داد. (آنقدر به این کشور عزیزمون خیانت کردند که دیگه صدای ملاها هم در آمده. وای به حال مردم عادی)

جماران : مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، قطع همکاری با برخی اساتید دلسوزی که برای اصلاح روند نظام تصمیم‌گیری کشور به ابراز نظر پرداخته اند، به زیان کشور دانسته و محکوم می نماید.
متن بیانیه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در پی می آید: وَأَکْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ، وَمُنَاقَشَةَ الْحُکَمَاءِ، فِی تَثْبیتِ مَا صَلَحَ عَلَیْهِ أَمْرُ بلاَدکَ، وَإِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بهِ النَّاسُ قَبْلَکَ. (نامه 53 نهج البلاغه) 

ترجمه: با دانشمندان، زیاد به گفت وگو بنشین و با اندیشمندان نیز بسیار به بحث بپرداز تا بدین وسیله، امور کشور اصلاح  شود و آنچه پیش از تو باعث پیشرفت کار مردم بوده است به طور شایسته انجام گردد.  

اخراج برخی اساتید دانشگاه، از تصمیمات بسیار تلخ و ناگواری است که دولت سیزدهم را به شدت زیر سوال برده است. هر گاه ‌بنیانهای فرهنگ جامعه، سست، بی محتوا و دستخوش  ارباب قدرت شود، نتیجه ای جز یاس و‌ هراس و بی اعتمادی و دانش کشی و تصمیمات نادرست نخواهد داشت. چرا در این دولت، تصمیمهای غیر معقول و‌غیرمقبول گرفته شده، استادان دلسوز، اخراج و به جای آن سخن از جذب چند هزار افراد جدید می شود؟ با اخراج استادان مستقل و منتقد، اندک استقلال دانشگاه ها نیز از بین رفته، دانشگاه فاقد توانمندی لازم در جهت کمک به پیشرفت  کشور می گردد. با گزینش گروهی احیانا کم صلاحیت به عنوان استاد، سرنوشت علم و‌ تحقیق در این دولت به کدام سو می رود؟ 
آقای رئیس جمهور که همواره از آینده روشن و توام با پیشرفت سخن می گوید، با کدام نشانه ای به چنین نظری رسیده است؟ سپردن سرنوشت دانشگاه  به دست گروهی خاص و ایجاد موانع برای آزادی اندیشه، روشن است که چه آینده ای را رقم خواهد زد. امیدواریم مسئولان مربوطه دست از تصمیمهای جناحی از سر دانشگاهها بر دارند، و باعث خروج بیشتر مغزها از کشور نشوند. آقایان می دانند که قدرت برای هیچ کس پایدار نیست، جز این که نام نیک برای خود بر جای گذارند. 
بدنبال بیانیه جمعی از ملایان  که خود مزدور رژیم دیکتاتوری اسلامی ايران هستند و مردم دل خوشی از آنان ندارند، و خود باعث این همه مصیبت‌ها بر مردم ایرانند، این ملایان حکومت خامنه ای ورئیس جلاد را محکوم کرده اند. محکوم به مغز کشی.محکوم به پرورش الاغ و خر بجای دانشجو و دانش پژوه. مردم باید بدانند که خامنه ای دیگر پشم ملایان هم حساب نمی‌شود و حکم پایانش صادر شده. رژیم کثیف جمهوری اسلامی به رهبری خامنه ای خیانتکار و مزدور روسیه .نه تنها فقر و بیکاری و گرانی و بیسوادی را به مردم هدیه کرد و نه تنها ایران را به هزار و چهار صد سال قبل عقب راند ،بلکه دانشگاه ها را خالی از مغزهای متفکر کرده و آنجا را جولانگاه دزدان و عربده کشان وتهی مغزانی که تنها افتخارشان مداحی کردن و روضه خواندن وشقایق را به شقیقه حسین و قمر بنی‌هاشم و اصغر و اکبر و کبری و صغری  ربط دادن است ،کرده اند.
خاک بر سر مسلمانانی که این دین و این روش پوسیده زندگی را انتخاب کردند و اجازه دا دند ملایان خیانتکار ی چون خمینی و خامنه ای بر اریکه قدرت نشینند و ایران را از هستی ساقط کنند .
امروز دیگر روز ماست .امروز روز مهسا و روز تمام جوانانی است که در راه ازادیو آزادگی کشته شدند و زندانی کشیدند.
اگر مغزهای متفکر از ایران بگریزند ،چه میماند؟یک مشت گاو و خر که با شلاق بی‌رحمانه ی سوارشان یعنی ولایت کثافت فقیه ،که از نوع بی‌محتواتر ین و ظالمانه ترین حکومت های دنیاست ،خواهد ماند .
دیکتاتوری ولایت فقیه کثیف و خیانتکار خامنه ای همه مردم ایران را خواهد کشت و در زندان خواهد افکند اگر مردم بیدار نشوند.
۲۵ شهریور روز قیام ملی ایران خواهد شد و ۲۲ بهمن را به خاک خواهد کشاند .انقلاب اسلامی لکه ننگی بر پیکر سبز و قرمز و سفید ایران است .این لکه ننگ را با خون خود پاک خواهیم کرد.
ما ایرانیان اصیل تا دم مرگ از روشنفکران و استادان دانشگاه ها و جوانان با اصالت ایران حمایت میکنم و برای روشنگری مردم ایران خواهیم کوشید .
۲۵ شهریور  وعده همه ایرانیان در خیابان ها است.
زنده باد ایران و ایرانی
محکوم باد حکومت دیکتاتوری اسلامی 
محکوم باد نیروهای فریب خورده حکومتی


گزارشی تازه از سرکوب خشونت‌بار اعتراضات در جوانرود؛ «یک کودک کشته و ۲۸ کودک شکنجه شدند»

دو نهاد حقوق بشری با انتشار گزارشی درباره سرکوب خشونت‌بار اعتراضات پاییز و زمستان گذشته در شهر جوانرود، از کشته شدن «هشت شهروند، از جمله یک کودک» در اعتراضات این شهر استان کرمانشاه خبر دادند.

شبکه حقوق بشر کردستان و کمپین حقوق بشر در ایران این گزارش را روز چهارشنبه ۱۵ شهریور، در آستانه سالگرد آغاز اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» و با عنوان «جوانرود؛ آتش جنگ حاکمیت بر دست‌های خالی و سنگرهای خشم مردم» منتشر کردند.

جوانرود یکی از شهرهای کردنشین غرب ایران است که از همان ابتدای آغاز اعتراضات سراسری در واکنش به جان باختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، صحنه اعتراضات مردمی بود.

این دو نهاد حقوق بشری اعلام کردند که گزارش صد صفحه‌ای‌شان، حاصل بررسی «صدها عکس و فیلم و همچنین گفت‌‌وگو با ۳۸ نفر از شاهدان عینی و خانواده کشته‌شدگان و مجروحان و بازداشت‌شدگان در شهر جوانرود» است.
بر اساس یافته‌های این دو سازمان، در فاصله زمانی ۱۶ مهر تا ۱۰ دی‌ ۱۴۰۱ نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با استفاده از «سلاح‌های جنگی»، معترضان در شهر جوانرود استان کرمانشاه را «به طور عمدی» مورد هدف قرار دادند.

علاوه بر کشته شدن «هشت شهروند، از جمله یک کودک» در اعتراضات جوانرود، بر اساس این گزارش، در جریان این سرکوب، «دست‌کم ۸۰ نفر از جمله کودکان به شدت مجروح» شده‌اند که در موارد بسیاری مجروحان به دست نیروهای امنیتی «مورد ضرب و شتم» قرار گرفتند.

شبکه حقوق بشر کردستان و کمپین حقوق بشر در ایران اضافه کردند که علاوه بر وجود «مشکلات و ممانعت‌های بسیاری در دسترسی به خدمات پزشکی برای آسیب‌دیدگان»، «۸۹ نفر از جمله ۲۶ کودک به شکل خودسرانه بازداشت و بسیاری از آنها، از جمله کودکان، شکنجه و در مواردی تهدید به آزار جنسی شدند».

گزارش این دو نهاد حقوق بشری نشان می‌دهد که طبق رویه‌ای که پیشتر سابقه داشته، خانواده‌های کشته‌شدگان، مجروحان و بازداشت‌شدگان اعتراضات جوانرود از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار قرار گرفتند تا درباره وضعیت عزیزان خود سکوت کنند.
در حالی که تاکنون هیچ یک از مقامات حکومتی در زمینه کشتار معترضان اعتراضات از جمله اعتراضات جوانرود تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته، این گزارش برخی از «عاملان جنایت در جوانرود» را معرفی می‌کند.

هادی قائمی، مدیر کمپین حقوق بشر در ایران در این گزارش گفته است: «جنایات جمهوری اسلامی در جوانرود با آگاهی و هدایت کامل مقامات حکومتی و کاملاً سیستماتیک بوده و در سطح وسیعی از ادوات جنگی علیه مردم استفاده شده است. مواردی که سرکوب شهروندان جوانرود را مصداق جنایت علیه بشریت می‌کند.»

ربین رحمانی، عضو هیئت مدیر شبکه حقوق بشر کردستان نیز از موج جدید برخوردهای امنیتی و قضایی با شهروندان و فعالان کُرد در شهرهای مختلف در آستانه سالگرد اعتراضات ابراز نگرانی کرده است.

او گفت: «پایین بودن هزینه نقض حقوق بشر در مناطق به حاشیه رانده‌شده‌ایی همچون کردستان و بلوچستان یکی از دلایل تکرار وقوع جنایاتی همانند آنچه در جوانرود و زاهدان رخ داد، است.»

در جریان اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» مردم در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک و حتی تعدادی از روستاهای ایران دست به اعتراض زدند و بر اساس آمارهای سازمان‌های حقوق بشری، بیش از ۵۰۰ معترض به دلیل سرکوب نیروهای امنیتی کشته شدند.
همچنین هزاران نفر بازداشت شدند و هفت نفر از بازداشت‌شدگان نیز پس از برگزاری دادگاه‌هایی که از سوی فعالان حقوق بشر و وکلای دادگستری «نمایشی» خوانده شد، اعدام شدند.

گزارش این دو نهاد حقوق بشری، توصیه‌هایی را مطرح می‌کند که از آن جمله، تأکید بر بررسی سرکوب اعتراضات جوانرود از سوی کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل است که آذر ۱۴۰۱ تشکیل شد.

در این گزارش آمده است: «دولت‌های سراسر جهان باید سفرای جمهوری اسلامی ایران را احضار و قاطعانه جنایت در جوانرود را محکوم کنند و درباره اعمال هزینه سنگین سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک به مقامات جمهوری اسلامی هشدار دهند.»

شبکه حقوق بشر کردستان و کمپین حقوق بشر در ایران از دولت‌های سراسر جهان خواسته‌اند «با هدف محکوم کردن علنی جنایات جمهوری اسلامی، با متحدان و شرکای خود برای تشکیل ائتلاف‌های چندجانبه همکاری کنند».

«صدور بیانیه‌های مشترک در کنفرانس‌های مطبوعاتی و در مجامع و گردهمایی‌های چندجانبه مانند مجمع عمومی سازمان ملل و یا کنفرانس سران گروه جی۷» از جمله راه‌کارهایی است که این دو نهاد حقوق بشری به دولت‌ها پیشنهاد داده است.

بر اساس گزارش‌های شبکه حقوق بشر کردستان و کمپین حقوق بشر در ایران و رادیو فردا؛ م.ت/ب.ب/م.ا.






Tuesday, 5 September 2023

ورود یکی از مداحان به دانشگاه تهران اوج نیهیلیسم است/ گفتمان انقلاب و جمهوری اسلامی فاقد حتی یک شخصیت فرهنگی است

بیژن عبدالکریمی گفت: خبر رسید یکی از مداحان قرار است وارد دانشگاه تهران شوند. این اوج نیهیلیسم و بی‌اعتقادی به حقیقت و ارزش‌های فرهنگی و اوج خودبنیادی و اوج این تصور باطل است که ما می‌توانیم حقیقت را تولید کنیم.
مهدی بیک‌اوغلی- این روزها، مسوولان و تصمیم‌سازان راه خود را می‌روند و جوانان، استادان دانشگاه و عموم مردم هم مسیر خود را می‌پویند. دو خط موازی که انگار هرگز به هم نخواهند رسید.

بر این اساس، نهضت خالص‌سازی در دانشگاه‌های کشور با قدرت هر چه تمام‌تر ادامه دارد؛ ایرانیان دیگر عادت کرده‌اند که هر روز با دمیدن نخستین شراره‌های خورشید سحرگاهی، خبر خالص‌سازی استادان جدید و جایگزینی آنها با افراد غیرمتعارف را بشنوند.
شریفی‌زارچی‌ها، محمد فاضلی‌ها، آرش اباذری‌ها، آذین موحدها، سوسن صفاوردی‌ها، امیر مازیارها و...می‌روند و جای خود را به امیرحسین ثابتی‌ها، عباس موزون‌ها، سعید حدادیان‌ها و...می‌دهند. برای مسوولان اما انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته است. تفاوت این نام‌ها و این اسامی برای آنها در دردسرهای کمتر گروه دوم است.

موضوع اما زمانی عجیب‌تر می‌شود که بدانیم، رشته این آیند و روندها نه در دست وزیر علوم، بلکه در ید قدرت وزیر کشور و گروه‌های سیاسی سمپات با جبهه پایداری است. این‌گونه است که رییس دانشگاه تهران با اعتماد به نفس روبه‌روی رسانه‌های گروهی حاضر می‌شود و می‌گوید این رخدادها نه در راستای رویکردهای تخصصی و حرفه‌ای، بلکه به دلیل مشکلات اخلاقی برخی استادان رخ داده است!

اظهاراتی که مانند بنزین بر پیکره جامعه دانشگاهی کشور می‌نشیند و اعتراض‌ها را شعله‌ور‌تر می‌سازد. اما باید دید ریشه این تصمیمات و آثار بنیادین آن بر نهاد دانش کشور چگونه خواهد بود؟
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه یکی از چهره‌هایی است که معتقد است، یکان یکان ایرانیانی که دل در گروی فرهنگ و تمدن ایرانی دارند، باید نسبت به این رخدادها واکنش نشان داده و از مسوولان تجدیدنظر در آن را طلب کنند.

به اعتقاد این استاد فلسفه، نزول ساختارها، همواره در حوزه‌های سیاسی ظهور و بروز پیدا نمی‌کند، بلکه نزول سیاسی و از هم‌گسیختگی سیاسی آخرین لایه از زنجیره نزولی است که ابتدا در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی ظهور پیدا می‌کند، بعد در بخش‌های فرهنگی و آموزشی تبلور پیدا کرده و نهایتا از هم‌گسیختگی سیاسی را ایجاد می‌کند.

عبدالکریمی نسبت به این رویکرد نقدهای جدی داشته و معتقد است، سیاستگذاران ایرانی بدون توجه به این زنجیره همه نگرانی خود را معطوف نوسانات سیاسی کرده و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند. روندی که زنگ‌های خطر را برای جامعه به صدا در می‌آورد.

به گزارش اعتماد بخش هایی از گفت و گوی عبدالکریمی را در ادامه می خوانید:

 

هر کس که دل در گروی تمدن و فرهنگ ایران دارد، باید نگران روند جایگزینی‌ها باشد، چراکه دانشگاه‌های ایران در شرایط عادی هم با مشکلات، نارسایی‌ها و کمبودهای عدیده‌ای مواجه هستند، چه برسد به شرایط فعلی که ظرفیت‌های فکری و تخصصی دانشگاه‌ها بی‌محلی می‌شود.طبیعی است که با فشارهای فعلی و خالی کردن دانشگاه‌ها از استادان برجسته و جایگزینی آنها با افراد غیرمتعارف، اوضاع بدتر هم می‌شود. ببینید، انقلاب ایران یک انقلاب مردمی و توده‌ای بود. این انقلاب توده‌ای برای خود ارزش‌ها و آفات و خطراتی دارد.یکی از خطرات جدی پیش روی انقلاب ایران، طغیان توده‌ها و تندروها علیه نخبگان است. حرکت‌های فعلی در خالص‌سازی اساتید، طغیان توده‌ها علیه نخبگان و متخصصان است. ریشه رخدادهای اخیر درخصوص اساتید، برخورد با روزنامه‌نگاران، محدودسازی دانشجویان، حمله به استقلال وکلا و... حرکات توده‌ای تندروهاست.


بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه:ورود یکی از مداحان به دانشگاه تهران اوج نیهیلیسم است/ گفتمان انقلاب و جمهوری اسلامی فاقد حتی یک شخصیت فرهنگی است

بیژن عبدالکریمی گفت: خبر رسید یکی از مداحان قرار است وارد دانشگاه تهران شوند. این اوج نیهیلیسم و بی‌اعتقادی به حقیقت و ارزش‌های فرهنگی و اوج خودبنیادی و اوج این تصور باطل است که ما می‌توانیم حقیقت را تولید کنیم!

کد خبر: 630827

 ۱۴۰۲/۰۶/۱۴ ۰۹:۱۵:۰۰

اعتمادآنلاین |

مهدی بیک‌اوغلی- این روزها، مسوولان و تصمیم‌سازان راه خود را می‌روند و جوانان، استادان دانشگاه و عموم مردم هم مسیر خود را می‌پویند. دو خط موازی که انگار هرگز به هم نخواهند رسید.

بر این اساس، نهضت خالص‌سازی در دانشگاه‌های کشور با قدرت هر چه تمام‌تر ادامه دارد؛ ایرانیان دیگر عادت کرده‌اند که هر روز با دمیدن نخستین شراره‌های خورشید سحرگاهی، خبر خالص‌سازی استادان جدید و جایگزینی آنها با افراد غیرمتعارف را بشنوند.

تبلیغ

ثبت سفارش آنلاین ترجمه رسمی مدارک به 8 زبان - دارالترجمه ساترا

ثبت سفارش

شریفی‌زارچی‌ها، محمد فاضلی‌ها، آرش اباذری‌ها، آذین موحدها، سوسن صفاوردی‌ها، امیر مازیارها و...می‌روند و جای خود را به امیرحسین ثابتی‌ها، عباس موزون‌ها، سعید حدادیان‌ها و...می‌دهند. برای مسوولان اما انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته است. تفاوت این نام‌ها و این اسامی برای آنها در دردسرهای کمتر گروه دوم است.

موضوع اما زمانی عجیب‌تر می‌شود که بدانیم، رشته این آیند و روندها نه در دست وزیر علوم، بلکه در ید قدرت وزیر کشور و گروه‌های سیاسی سمپات با جبهه پایداری است. این‌گونه است که رییس دانشگاه تهران با اعتماد به نفس روبه‌روی رسانه‌های گروهی حاضر می‌شود و می‌گوید این رخدادها نه در راستای رویکردهای تخصصی و حرفه‌ای، بلکه به دلیل مشکلات اخلاقی برخی استادان رخ داده است!

اظهاراتی که مانند بنزین بر پیکره جامعه دانشگاهی کشور می‌نشیند و اعتراض‌ها را شعله‌ور‌تر می‌سازد. اما باید دید ریشه این تصمیمات و آثار بنیادین آن بر نهاد دانش کشور چگونه خواهد بود؟

تبلیغ

تتر را با کمترین قیمت از صرافی تریتکس بخرید.

خرید

بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه یکی از چهره‌هایی است که معتقد است، یکان یکان ایرانیانی که دل در گروی فرهنگ و تمدن ایرانی دارند، باید نسبت به این رخدادها واکنش نشان داده و از مسوولان تجدیدنظر در آن را طلب کنند.

به اعتقاد این استاد فلسفه، نزول ساختارها، همواره در حوزه‌های سیاسی ظهور و بروز پیدا نمی‌کند، بلکه نزول سیاسی و از هم‌گسیختگی سیاسی آخرین لایه از زنجیره نزولی است که ابتدا در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی ظهور پیدا می‌کند، بعد در بخش‌های فرهنگی و آموزشی تبلور پیدا کرده و نهایتا از هم‌گسیختگی سیاسی را ایجاد می‌کند.

عبدالکریمی نسبت به این رویکرد نقدهای جدی داشته و معتقد است، سیاستگذاران ایرانی بدون توجه به این زنجیره همه نگرانی خود را معطوف نوسانات سیاسی کرده و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند. روندی که زنگ‌های خطر را برای جامعه به صدا در می‌آورد.

به گزارش اعتماد بخش هایی از گفت و گوی عبدالکریمی را در ادامه می خوانید:

 

هر کس که دل در گروی تمدن و فرهنگ ایران دارد، باید نگران روند جایگزینی‌ها باشد، چراکه دانشگاه‌های ایران در شرایط عادی هم با مشکلات، نارسایی‌ها و کمبودهای عدیده‌ای مواجه هستند، چه برسد به شرایط فعلی که ظرفیت‌های فکری و تخصصی دانشگاه‌ها بی‌محلی می‌شود.طبیعی است که با فشارهای فعلی و خالی کردن دانشگاه‌ها از استادان برجسته و جایگزینی آنها با افراد غیرمتعارف، اوضاع بدتر هم می‌شود. ببینید، انقلاب ایران یک انقلاب مردمی و توده‌ای بود. این انقلاب توده‌ای برای خود ارزش‌ها و آفات و خطراتی دارد.یکی از خطرات جدی پیش روی انقلاب ایران، طغیان توده‌ها و تندروها علیه نخبگان است. حرکت‌های فعلی در خالص‌سازی اساتید، طغیان توده‌ها علیه نخبگان و متخصصان است. ریشه رخدادهای اخیر درخصوص اساتید، برخورد با روزنامه‌نگاران، محدودسازی دانشجویان، حمله به استقلال وکلا و... حرکات توده‌ای تندروهاست.افراد و جریاناتی که هیچ نشانه‌ای از نخبگی ندارند از طریق رانت حکومتی (نه از راه طبیعی خود) تلاش می‌کنند به نهاد دانشگاه‌ها نفوذ کنند. نکته دیگر اینکه گفتمان انقلاب و جمهوری اسلامی فاقد حتی یک شخصیت فرهنگی است. در مدیریت کلان جمهوری اسلامی حتی یک شخصیت وجود ندارد که جنس و مقوله فرهنگ را که عبارت است از نفوذ در جان‌ها، نفوذ در قلب‌ها و نفوذ در اگزیستانسیال‌ها آشنا باشد.لذا به عنوان یک معلم فلسفه اعلام می‌کنم اکثریت مدیریت فرهنگی کشور ما، ضدفرهنگی است. به هیچ‌وجه رفتار مدیران و سیاستگذاران با مناسبات فرهنگی نسبتی ندارد و باعث رکود فرهنگ می‌شود.من به عنوان استاد علوم انسانی تداوم روند موجود را باعث رکود و مرگ دانشگاه می‌دانم.تصمیمات و حرکات اخیر در خالص‌سازی استادان، آخرین تازیانه‌ها بر پیکر رنجور دانشگاه‌هاست.کشور بر اثر این رفتارها دچار خسارات فراوانی می‌شود. تکنوکرات‌ها و بروکرات‌هایی که اعتقادی به ارزش‌های تمدنی، انقلابی و ارزش‌های دینی ندارند در پس فضای سلبی، پلیسی و امنیتی برای حذف برخی افراد و جریان‌ها، فضای رخوت‌باری را به دانشگاه‌ها تحمیل کرده‌اند.این روند جامعه را افسرده‌تر، نهاد علم را راکدتر و کرانه‌های توسعه را از دسترس دورتر می‌سازد. هر چند ممکن است این اظهارات برایم تعاقبات سیاسی داشته باشد ولی احساس می‌کنم این تصمیمات در راستای منافع دشمنان کشور است. شخصا با نیروهای امنیتی همدلی نشان می‌دهم، چراکه احتمالا نگران وضعیت سیاسی هستند و از بی‌ثباتی نگرانی دارند.اما این حرکات در بد‌ترین زمان و موعد سالگرد فوت مهسا امینی به وقوع می‌پیوندد و جامعه را دچار تکانه و نوسان می‌کند. انگار برخی افراد و جریانات به عمد تلاش می‌کنند بنزین روی آتش خشم جوانان بریزند!تمام این مواجهه‌ها ناشی از نوعی منطق امنیتی و نظامی است؛ منطق پلیسی، نظامی و امنیتی نمی‌تواند سرشت جامعه و وجه انسانی جامعه را درک کند. یعنی نیروهای امنیتی نمی‌توانند با مسائلی که با اعماق روح جامعه در ارتباط است، درست رفتار کنند. من با نیروهای امنیتی همدلم و نگرانی‌های آنها را درک می‌کنم. اما این شیوه‌ها، خودزنی است و به دشمنان پاس گل دادن است.این شیوه‌ها اوضاع ملتهب کشور را آرام نکرده و بدتر می‌کند. ما نیازمند گفتمان جدیدی هستیم که نیروهای پلیسی، امنیتی، اطلاعاتی، همچنین تکنوکرات‌ها و بروکرات‌های منافق از درک این گفتمان آرامش بخش ناتوان هستند. ضمن اینکه برخی سوداگران هم در راستای منافع خود در پس از فضا پنهان شده و اجازه ظهور گفتمان تازه را نمی‌دهند، چراکه اگر این گفتمان تازه ظهور یابد، بسیاری از مدیران فعلی باید کنار بروند.ما نیازمند یک مسیح هستیم که بشارت محبت و آشتی دهد. ما نیازمند آشتی ملی هستیم. چقدر فریاد بزنیم که باید در مسیر آشتی ملی قدم برداشت. ما باید امنیت ملی و منافع ملی و حفظ ثبات را اصل قرار دهیم. این ثبات هم با برخوردهای میلیتاریستی و رویکردهای امنیتی تحقق پیدا نمی‌کند. ایران نیازمند گفتمانی است که وجوه انسانی و تخصصی جامعه را به رسمیت بشناسد.در جامعه‌ای که بیش از 40سال است تورم فزاینده وجود دارد، در جامعه‌ای که شکاف طبقاتی بیداد می‌کند. در جامعه‌ای که طبقه متوسط به عنوان موتور توسعه آرمان‌های خود را در حاکمیت نمی‌بیند و... آیا با منطق زورمدارانه می‌توان مشکلات را حل کرد؟ باید فضای جذب حداکثری ایجاد شود. نمی‌توان با یک گروه جامعه را کنترل کرد.در هیچ کشوری صرفا با منطق زورمدارانه نمی‌توان آرامش ایجاد کرد در ایران هم نمی‌شود. ما به زبان، ادبیات و سیاست‌های تازه‌ای نیاز داریم. متاسفانه افراد و جریاناتی که مدیریت فرهنگی و سیاسی جامعه را به دست گرفته‌اند، چون خودشان ناتوان از خلق این گفتمان هستند، فکر می‌کنند برای ثبات هیچ راهی جز رویکردهای سلبی وجود ندارد.به این دلیل است که برای روزنامه‌نگاران احکام تند صادر می‌شود، استقلال نهاد وکالت با تهاجم مواجه شده، دانشجویان مدام محدودتر، فیلترینگ اعمال شده و نهایتا برخورد با استادان دانشگاهی می‌شوند.با خالص‌سازی استادان کاربلد کیفیت دانشگاه‌های مرجع ایران چه سرنوشتی پیدا می‌کنند؟ به هرحال با خروج افرادی چون شریفی‌زارچی، محمد فاضلی و... افرادی نزدیک به جبهه پایداری و برخی طیف‌های رادیکال مانند امیرحسین ثابتی، عباس موزون و... جایگزین آنها می‌شوند. دیروز هم خبر رسید یکی از مداحان قرار است وارد دانشگاه تهران شوند.این اوج نیهیلیسم و بی‌اعتقادی به حقیقت و ارزش‌های فرهنگی و اوج خودبنیادی و اوج این تصور باطل است که ما می‌توانیم حقیقت را تولید کنیم!عبدالکریمی اگر اهل تفکر و فرهنگ نباشد اگر همه پول نفت هم خرجش شود.چهره ماندگار فلسفه نمی‌شود.اما اگر من معلم نسل خودم باشم، هیچ قدرتی نمی‌تواند مرجعیت مرا در جامعه انکار کند. مرجعیت یک استاد دانشگاه، ناشی از یک امر بروکراتیک نیست، خیلی‌ها در این کشور مدرک دکترا گرفته‌اند، اما برای جامعه مرجع نیستند.در دوران من وقتی عنوان دکتر به کار می‌رفت، به نحو مطلق اشاره به دکتر شریعتی بود. شریعتی، دکترای خود را از سوربن نگرفت، بلکه یک مرجعیت فرهنگی در کشور پیدا کرد. این مرجعیت را قدرت‌ها نمی‌توانند بدهند، از کسی هم نمی‌توانند بگیرند.اگر به هر فردی مدرک دکترا و استادی داده شود، فقط عناوین را از حقیقت خود تهی کرده‌ایم.جامعه‌ای که ارزش‌های خود تهی شود، فرو می‌پاشد. فروپاشی و نزول جامعه فقط فروپاشی سیاسی نیست، بلکه قبل از فروپاشی سیاسی؛ فروپاشی ارزش‌ها، فروپاشی اقتصادی و فروپاشی فرهنگ‌ها و...از راه می‌رسند. متاسفانه نیروهای سیاسی و امنیتی ما فقط به نزول سیاسی فکر می‌کنند، اما من نگران نزول و فروپاشی فرهنگی، اقتصادی، ارزشی و...هستم.به عنوان فردی که خودم را در کنار نیروهای انقلاب می‌بینم این هشدارها را مطرح می‌کنم؛ از موضع اپوزیسیون و براندازانه سخن نمی‌گویم. این راه‌ها، کشور را با بحران‌های شدیدی روبه‌رو خواهد کرد که زمینه‌های نزول سیاسی را فراهم می‌کنند و من خواهان فروپاشی سیاسی نیستم.در حاکمیت نه، اما در بطن جامعه نشانه‌های تغییر کاملا هویداست. یقین دارم در لایه‌های زیرین جامعه گفت‌وگو آغاز شده است. بدنه حوزه علمیه با جامعه، نیروهای انقلاب و بچه‌های جبهه و جنگ و بسیج با افراد منتقد وارد دیالوگ صمیمانه‌ای شده‌اند. اما در لایه‌های بالایی قدرت سیاسی هیچ نشانه اصلاحی هویدا نشده است.من از منظر فرهنگی ازهم‌گسیختگی جدی می‌بینم. ما در ایران با دومین شکاف تمدنی روبه‌رو هستیم. نخستین شکاف تمدنی تاریخ معاصر ایران در زمان انقلاب مشروطه ایجاد شد. نسل‌های جدید ایرانی نه فقط به خویشتن تاریخی خود بازنگشته‌اند و با میراث دینی و معنوی‌شان تجدید عهده نکرده‌اند، بلکه در لایه‌های وسیعی از جوانان نوعی خشم و کینه نسبت به سنت و میراث تاریخی و مولفه‌های فرهنگی به چشم می‌خورد.نه روحانیت و نه گفتمان انقلاب، توان گفت‌وگو با این نسل‌های جدید را پیدا نکرده. چون غنای فرهنگی خود را در خطر می‌بیند و فرهیختگان خود را آسیب‌پذیر دیده، ناچار است در قالب رفتارهای خشن رفتار کند.اگر جامعه در وضعیت طبیعی قرار بگیرد، میراث‌هایی در این جامعه وجود دارند که توان برقراری دیالوگ با نسل‌های ایرانی را دارند. چهره‌هایی چون علی شریعتی، مرتضی مطهری، بهشتی، فردید، رضا داوری و... از بطن جامعه برخاسته‌اند و هنوز جامعه از چنین ظرفیت‌هایی برخوردار است. به شرط آنکه طیف‌های تندرو جامعه را به سمت خشونت سوق ندهند.








مرگ مشکوک دومین زندانی سیاسی کُرد پس از آزادی از زندان‌


آرمان سنگی، زندانی سیاسی سابق اهل بانه، پس از سپری کردن ۲ سال زندان و در حالی که ۳ ماه از آزادی‌اش گذشته بود، جان خود را از دست داد. 
وی دومین زندانی سیاسی جوان کُرد در چند روز گذشته محسوب می‌شود که پس از آزادی، جان خود را از دست می‌دهد.