افسوس و صد دریغ به چهل و پنج سال خون ذلت خوردن و سر در گریبان داشتن و دم نزدن
جنایت پشت جنایت
خیانت در پی خیانت
جفا و ظلم و ستم
خون و اعدام و شکنجه
طناب دا ر و اشک کودک یتیم
ضجه زن جوان و دخترک بیپناه
میله های زندان و ممنوعالملاقاتی
بیماری و نداشتن اجازه درمان
دستت روی دست و نقابت روی نقاب، درونت حیله و خدعه و فریب
صبحانه مون اشک و ناهار مون خون و شاممون کفن
خاک بر سرامون و خاک بر رویمون و خون جگر از
ظلم فقیه و ظلم رهبر و ظلم و همش فساد
گریان رخ و سفره تهی و نوجوانش پرپر
تاکی حبس و شکنجه و تا کی حکم تعلیق و تاکی اخراج
تا کی کودک زباله گرد و تا کی موشک حماس و تا کی همش حجاب
تا کی ثروت ایران به چنگ و ویران کنی وطن
ای دزد نابکار
ای حیله گر ، مکار، ای سیه امامه ی چلاغ
ول کن زمام این اسب و رها کن ملت به حال خود
پایین بیار طناب دار و شمشیر کن غلاف
امروز کنی ظلم و جفا فردا بود قضا
تشت رسوائیت هرروز دهد صدا
نفرین بر تو ای گرگ میش نما
امامه ات یک روز شود بر گردنت ردا
آویخته گردی و کنی از هر جهت نگاه
جز لعنت و نفرین نبردی تو بهری از دنی
ای بیخرد بفهم تو این فریاد و این صدا