اخبار نقض حقوق بشر در ایران VVMIran e.V Vereingung zur Verteigung der Menschenrechte im Iran e.V

Wednesday, 20 September 2023

مرور یک سند «شورای انقلاب» که پایه‌گذار استبداد دینی شد

۲۸/شهریور/۱۴۰۲

علی افشاری

به‌تازگی سندی از اسناد «شورای انقلاب» ۵۷ منتشر شده که نشان می‌دهد پایۀ شورای انقلاب از همان آغاز با دخالت مستقیم خمینی به نحوی گذاشته شد که یک «حکومت اسلامی» با «رهبری دینی و سیاسی» خود او تأسیس شود.

حمید انصاری، از نزدیکان احمد خمینی و قائم‌مقام «مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار» روح‌الله خمینی، ۲۱ شهریورماه شش سند از اسناد اولیۀ شورای انقلاب را در متن یک مقاله در وب‌سایت جماران منتشر کرد. بنا به ادعای او، از این شش سند فقط متن «غیردقیق» اولین سند، بدون ارائه تصویر دستخط همراه با اصلاحات روح‌الله خمینی، پیشتر منتشر شده بود، ولی متن و تصویر دیگر اسناد و به‌خصوص تصویر سند اول که موضوع این یادداشت است، تاکنون منتشر نشده بود.

سند اول اساسنامۀ شورای انقلاب مصوب ۱۱ عضو اولیه در بیستم دی ۱۳۵۷ با اصلاحات آیت‌الله خمینی ‌است. محتوی اساسنامه و اصلاحات یادشده به‌روشنی نشان می‌دهد که از همان ابتدا پایۀ شورای انقلاب به نحوی گذاشته شد که نخست حکومت اسلامی تأسیس شود. سپس آیت‌الله خمینی عملاً در جایگاه ولی فقیه تشخیص‌دهندۀ انطباق تصمیمات حکومت جدید با موازین اسلامی باشد.

در این اساسنامه عملاً شالوده‌های اصلی نظام آینده مشخص شده و نقش مردم عملاً به انتخاب در حوزه‌های فرعی و پذیرش تصمیمات اعلامی از سوی آیت‌الله خمینی به میانجی‌گری شورای انقلاب تنزل یافته است. شورای انقلاب عملاً خود را در جایگاه قیّم مردم تعریف کرده و آیت‌الله خمینی را به‌عنوان رهبر بیان‌کنندۀ نظر مردم در نظر گرفته ‌بود.

در نگاه شورای انقلاب، نخست تعریف نظام سیاسی آینده به مذهبی‌ها محدود شده و سپس نگرش مذهبی نیز به رویکرد آیت‌الله خمینی تقلیل پیدا کرده بود. انتخابات در شکل درست و معنادار خود در اساسنامۀ شورای انقلاب وجود ندارد بلکه در نگاه آنان انتخاباتی محدود و فرمالیته وجود داشته به‌گونه‌ای که در چارچوب صلاحدید جمع‌بندی مشترک شورای انقلاب و آیت‌الله خمینی انجام شود؛ دقیقا مشابه روندی که بعد از تأسیس حکومت جمهوری اسلامی پی گرفته شد و به‌تدریج دایرۀ خودی‌ها تنگ‌ و تنگ‌تر شد.

این اساسنامه هیچ جایگاهی برای انتخاب آزاد مردم قائل نشده و حکومت آینده بعد از پیروزی انقلاب را محصور به مذهبی‌ها کرده است. در اساسنامۀ شورای انقلاب، تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی تصریح شده است، اما روح‌الله خمینی در ادامه و بعد از پیروزی انقلاب از اجرای آن سر باز زد و مجلس محدود خبرگان جایگزین آن شد. در این خصوص شورای انقلاب برخلاف اساسنامۀ خودش عمل کرد.

این اساسنامه چه در محتوی و چه در روش و چه با اصلاحات آیت‌الله خمینی با موازین دموکراسی سازگاری ندارد و روشن است که خروجی تصمیمات این شورای انقلاب به‌ نوعی از استبداد دینی منجر می‌شود؛ امری که شد. عجیب است که چهره‌های ملی‌-مذهبی شورا چون مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، مصطفی کتیرائی، عزت‌الله سحابی و یدالله سحابی آن را پذیرفته و امضای خود را پای آن گذاشته‌اند.

در ادامۀ این مطلب ابتدا به اصلاحات انجام‌شده توسط آیت‌الله خمینی اشاره می‌شود و سپس مفاد مغایر با اصول دموکراسی تبیین می‌شود.
تصویری که وب‌سایت جماران از سند مدنظر منتشر کرده است

در متن مصوب شورای انقلاب با حضور روحانیونی چون مرتضی مطهری، محمد حسینی بهشتی، محمدجواد باهنر، عبدالکریم موسوی اردبیلی و اکبر هاشمی رفسنجانی در آغاز شورا مشروعیت خودش را به انتصاب آیت‌الله خمینی بر اساس «ابراز اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران نسبت به رهبری مرجع عالیقدر امام خمینی به‌موجب حقوق ناشی از رهبری دینی» اعلام کرده بود.

اما آیت‌الله خمینی متن را با جابه‌جایی دو اصل چنین تغییر می‌دهد: «بر اساس حقوق ناشی از رهبری دینی سیاسی [امام] خمینی و به موجب ابراز اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران نسبت به رهبری ایشان شورایی به نام شورای انقلاب...»

در همین‌جا خمینی تقدم را به حقوق ناشی از رهبری دینی می‌دهد که در چارچوب نگرش بنیادگرای او جایی برای انتخاب مردم به صورت مطلق وجود ندارد و عملاً راه برای عقبگرد بزرگ در مسیر ایران بعد از مشروطه به سمت مشروعه هموار می‌شود.

نگاه خمینی به اعتماد اکثریت مردم ابزاری است، چون او نمی‌توانست به‌صورت خودخوانده مدعی انحصار حقوق ناشی از رهبری دینی شود. طبق فقه شیعه اثنی عشری، با همه تفاوت در قرائت‌ها، فقها در دوره «غیبت کبری» نیابت عامه از طرف «امام مهدی» دارند که شمولیت در همه امور از جمله حکومت و تصدی امور عامه ندارد. آیت‌الله خمینی در آن مقطع به عنوان مرجع اعلم شناخته نشده بود و بیشترین مقلد را نیز نداشت. فقهای مطرح دیگری هم بودند. او هیچ ادله شرعی برای تقدم خود نداشت و منتخب فقهای معاصر شیعه دوازده امامی نیز نبود. بنابراین سازواره متناقض‌نمای «رهبری دینی و منتخب اکثریت مردم» را انتخاب کرد که تا به امروز شاکله اصلی نظام حقوقی و سیاسی جمهوری ‌اسلامی را تشکیل می‌دهد.

اگر صرفاً اصول شرعی مطرح بود، او نمی‌توانست رهبری فردی و یکه‌سالارانه‌اش را تثبیت کند. بر همین اساس پیشنهاد رهبری شورایی مراجع تقلید وقت از سوی آیت‌الله سید محمد شیرازی را رد کرد. در واقع هسته اولیه نهاد ولایت ‌فقیه در این مقطع گذاشته شد. همچنین مشروعیت حکومت دینی مشروط به مقبولیت عامه نشد بلکه مقدم بر آن و در عرض یکدیگر در نظر گرفته شد.

او پیش از تصویب در مجلس خبرگان قانون اساسی، عملاً خود را در جایگاه ولی فقیه مطلقه قرار داد. تمامی احکام او بعد از این مقطع به‌عنوان «فقیه جامع‌الشرایط دارای حق حکمرانی» صادر شد. به عنوان نمونه در متن حکم نخست‌وزیری مهدی بازرگان، «حق شرعی» مقدم بر حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق مردم ایران ذکر شد. درحالی‌که رأی اکثریت مردم ایران در انتخابات آزاد و منصفانه مشخص می‌شد نه بر اساس راهپیمایی‌ها.

تلقی خمینی از انتخاب مردم اشتباه بود. علاوه بر آن مردم در تظاهرات‌ها او را در جایگاه رهبر انقلاب پذیرفته بودند که دورۀ گذار را مدیریت کند نه محتوای دورۀ تأسیس را. او عامدانه و آگاهانه از واژۀ وکالت نیز استفاده نکرد. چون در این صورت اعتبار او فقط به وکالتی می‌شد که مردم در چارچوب مشخص و محدودی به وی داده بودند. این خطای راهبردی در شورای انقلاب با غفلت اعضایی همراه شد که پیشتر عضو «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» بودند.
در آغاز ماده ۱ اساسنامه پیشنهادی در مورد هدف تشکیل شورای انقلاب چنین آمده است: «پاسداری از ثمرات قریب یک قرن مبارزات آزادیخواهانه و استقلال‌طلبانه و حق‌پرستی ملت ایران و جنبش‌های مجاهدانه ۲۶ ساله بعد از جنبش ملی شدن صنعت نفت بالاخص انقلاب اسلامی ضد استبدادی و ضد استیلای خارجی ۱۵ ساله اخیر به رهبری آیت‌الله خمینی...».

آیت‌الله خمینی بر روی عبارت «و جنبش‌های مجاهدانه ۲۸ ساله بعد از ملی شدن صنعت نفت» یک‌جا خط کشیده و آن را حذف می‌کند. این اتفاق ضدیت آیت‌الله خمینی با دکتر محمد مصدق و نهضت ملی شدن نفت ایران را آشکار می‌کند. باز جالب است کسانی که خود در آن جنبش مردمی شرکت داشتند و همیشه آن را پشتوانه هویت سیاسی خود می‌دانستند، این حذف را هم می‌پذیرند و تسلیم می‌شوند.

طبق اساسنامه شورای انقلاب، مبدأ تاریخ معاصر ایران به دورۀ پسا ۱۵ خرداد ۴۲ محدود می‌شود. این گزینش و پاک‌سازی تاریخی راه را به شکل اساسی برای شکل‌گیری دولت مدرن دموکراتیک ملی توسعه‌گرا مسدود کرد.

آیت‌الله خمینی همچنین کلمۀ «دموکراتیک» را از عبارت «جمهوری دموکراتیک اسلامی» خط می‌زند و آن را به «جمهوری اسلامی» که مفهومی نامشخص و فاقد تجربه بود، تغییر می‌دهد. از آن‌جاکه در ماده ۲ اساسنامه پیشنهادی عبارت «حکومت اسلامی» ذکر شده بود، همین پیشوند «جمهوریِ» مورد استفاده هم عملاً فرقی با حکومت اسلامی نکرده و در اجرا نیز به «ناجمهوری» تنزل یافت.

بخش ابتدایی تبصره یک نیز که شورای انقلاب برای خود اختیار تصمیم‌گیری در حوزه‌هایی تعریف کرده بود که خمینی در آن‌ها نظری بیان نکرده بوده، با دخالت خمینی تغییر پیدا کرده و محدود به چارچوب ترسیمی از سوی او می‌شود. بنابراین نگاه آمرانه و استبدادی آیت‌الله خمینی مشخص می‌شود که برای شورا مستقل از خود اعتباری قائل نیست و در ادامه نیز او با همین رویکرد جمهوری ‌اسلامی را تأسیس و اداره کرد. این در حالی است که جهت‌گیری ضد استبدادی و ضد حکومت فردی انقلاب بهمن ۵۷ مشخص بود و قرار نبود فقط جایگاه شاه و شخصیت حقیقی حاکم تغییر پیدا کند و دوباره همان اختیارات مطلقه را داشته باشد.

البته در پایان تبصره یادشده بنیانگذار جمهوری ‌اسلامی موظف شده بود تا تصمیمات و حتی تنظیم اعلامیه‌هایش را هم با شورای انقلاب هماهنگ کند. آیت‌الله خمینی آن را پذیرفت اما چون دایره تصمیم‌گیری شورای انقلاب را به «چارچوب» کلی نظراتش محدود کرده بود، این پذیرش معنای گذشتن از اختیاراتش را پیدا نمی‌کند. در واقع شورای انقلاب در جایگاه شارح و مجری نظرات او قرار گرفته بود و نمی‌توانست تصمیمی مغایر با نظرات او بگیرد و از خود استقلال داشته باشد. باید توجه داشت که آیت‌الله خمینی مالک و صاحب انقلاب نبود؛ او اگر به مردم‌سالاری باور داشت، نباید تعلق انقلاب به مردم و تنوعات درونی آن را نادیده می‌گرفت.
در متن پیش‌نویس، مسئولیت انتخاب اعضای شورای انقلاب مستقیماً به عهده آیت‌الله خمینی گذاشته شده بود که وی آن را بدین شکل تغییر می‌دهد: «پس از معرفی از طرف جمعی که مورد وثوق هستند.» بدین ترتیب عملاً یک جمعی در جایگاه بالاتر از شورای انقلاب به‌عنوان میانجی بین خمینی و شورا مشخص می‌شوند که جمع اولیۀ پنج‌نفرۀ مطهری، بهشتی، رفسنجانی، باهنر و موسوی ‌اردبیلی بودند. آن‌ها بدین ترتیب در جایگاه بالاتری از افرادِ غیرروحانی قرار گرفتند که به قول مهدی بازرگان در تمامی ادوار فعالیت دو سالۀ شورای انقلاب «مقرب‌تر» بودند.

بدین ترتیب در آستانۀ پیروزی انقلاب پایه‌های اولیه انحراف انقلاب بهمن ۵۷ به استبداد دینی با مداخلۀ آیت‌الله خمینی و صحنه‌گردانی جمع روحانی پنج‌نفره اولیۀ این شورا گذاشته شد. این روند در ادامۀ فعالیت‌های شورای انقلاب ادامه یافت و گسترش پیدا کرد.

در واقع انحصارطلبی در ایران بعد از انقلاب و رویکرد غیرمشارکتی و برنتافتن توزیع قدرت از همان ابتدا و با چینش و تنظیم نحوۀ فعالیت شورای انقلاب شروع شد. به لحاظ تاریخی افرادی چون بازرگان، عزت‌الله سحابی، بنی‌صدر، یزدی و کتیرائی در این خصوص مسئولیت سیاسی و اخلاقی دارند؛ اگرچه بعدها با این روند مخالفت کردند و هرچند دیگر مخالفت آن‌ها تاثیری نداشت.

ایراد اصلی شورای انقلاب نادیده گرفتن موازین دموکراسی و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر بود. در ترسیم تبار تاریخی انقلاب بهمن ۵۷، انقلاب مشروطه به‌عنوان مرز بین ایران قدیم و جدید سانسور شد. حذف مشروطه در جایگاه گفتمانی و سیاسی به‌معنای نادیده گرفتن بنیادهای مدرن در حکمرانی و نفی مطلق تبعیض و بی‌عدالتی بود و راه را برای واپسگرایی و بازسازی اشکال کهنِ حکمرانی گشود که ملت ایران در انقلاب مشروطه از آن‌ها گذشته بود.

۱۱ عضو اولیه شورای انقلاب هیچ جایگاهی برای نگرش‌های غیرمذهبی و سکولار و حتی گرایش‌های مذهبی متفاوت با نگرش آیت‌الله خمینی و اسلام‌گرایی سیاسی در نظر نگرفتند. آن‌ها عملاً تدوین محتوای نظام سیاسی آینده را به صورت خودخوانده به جمع خودی‌ها تنزل دادند که در گذر زمان این حلقۀ خودی‌ها کوچک و کوچک‌تر شد.

اگرچه در متن اولیه «جمهوری دموکراتیک اسلامی» ذکر شده بود، اما در ماده ۲ «حکومت اسلامی» درج شده بود. اشاره به مبارزات ۱۵ سالۀ بعد از ۱۵ خرداد نیز با توجه به مواضع واپسگرا، ضدمدرنیته و تبعیض‌آمیز نهضت آیت‌الله خمینی و حامیانش در عمل به‌معنای تقلیل نگرش اسلامی به بنیادگرایی دینی و گرایشی شد که اکنون از آن به‌عنوان طالبانیسم شیعی یاد می‌شود.











Tuesday, 19 September 2023

اقدامات و شیوه‌های حکومت برای خاموش کردن اعتراضات۲۸/شهریور/۱۴۰۲

اعتراض‌های سراسری سال ۱۴۰۱ که اعتراضات «زن زندگی آزادی» نیز نامیده می‌شود، طولانی‌مدت‌ترین اعتراضات مردمی است که نقطه شروع آن جان باختن مهسا (ژینا)‌ امینی در روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ بود.

صدها کشته از معترضان

پس از خاک‌سپاری مهسا امینی، اعتراضات در بسیاری از شهرهای ایران شکل گرفت؛ اعتراضاتی که با سرکوب نیروهای حکومتی مواجه شد.

در نتیجه سرکوب اعترضات شمار زیادی از معترضان کشته شدند؛ چه در نتیجه ضرب و جرح توسط نیروهای حکومتی و چه اصابت گلوله شلیک شده توسط آن‌ها.

سازمان حقوق بشر ایران از کشته شدن بیش از ۶۰۰ معترض در سرکوب اعتراض‌های ۱۴۰۱ توسط نیروهای حکومتی خبر می‌دهد. از این شمار قربانیان، رادیوفردا تا کنون موفق شده هویت حدود ۳۸۰ نفر را احراز و تأیید کند.

علاوه بر آن در جریان سرکوب اعتراض‌ها، صدها تن از معترضان زخمی و صدها تن نیز بازداشت و با احکام زندان صادر شده توسط دستگاه قضایی روبرو شدند.
اظهارات مقام‌های حکومتیعلی خامنه‌ای

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، حدود دو ماه پس از آغاز اعتراض‌ها، یعنی روز ۲۸ آبان ۱۴۰۱، بر لزوم پایان دادن به اعتراض‌ها تأکید کرد و خواستار مجازات معترضان از سوی قوه قضائیه شد.

علی خامنه‌ای در یک سخنرانی برای گروهی از مردم اصفهان، اعتراضات سراسری در ایران را به «شرارت صحنه‌گردانان» نسبت داد و تهدید کرد که «بساط شرارت آن‌ها جمع خواهد شد» و در ادامه نیز آن‌ها را «حقیرتر» از آن توصیف کرد که بتوانند «به نظام آسیب بزنند».

رهبر جمهوری اسلامی در ادامۀ سخنان خود با استفاده از ادبیات رایج حاکمیت از اعتراضات به عنوان «اغتشاشات» نام برد و گفت که «صحنه‌گردانان، فریب‌خوردگان، عاملان جنایت و افراد پول‌گرفته» باید تفکیک و به اندازۀ گناه‌شان مجازات شوند.

ابراهیم رئیسی

ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور، نیز روز ۲۹ آبان در جلسۀ هیئت دولت خواستار «برخورد قاطع» با معترضان شد.

او در سخنان خود گفت: «برخورد قاطع دستگاه‌های مسئول با آشوبگران مطابق قانون و ممانعت از آسیب‌رسانی تروریست‌ها و اغتشاشگران به جان و مال مردم و خواست همگانی است که باید به فوریت به انجام برسد».

مقام‌های حکومتی ایران هر اعتراضی را «اغتشاش» و معترضان را «اغتشاشگر» می‌نامند.

ابراهیم رئیسی همچنین با متهم کردن کشورهای غربی به ایستادن پشت اعتراض‌ها، از وزارت خارجه خواست تا به گفته او «از راه‌های دیپلماتیک و حقوقی، تمهیدات لازم را برای خنثی‌سازی و مقابله با فتنه‌هایی که از خارج کشور طراحی و پیگیری می‌شوند، به کار گیرد».

وزارت کشور

در پی سخنان ابراهیم رئیسی دربارۀ اعتراضات، وزارت کشور دوم مهرماه با صدور بیانیه‌ای اعتراض‌ها را «غیرقانونی» توصیف کرد.

این بیانیه همچنین مردم معترض را به «تخریب اموال عمومی»، «حمله به ماشین‌های امدادی و اورژانسی»، «اخلال در نظم و آرامش جامعه» و «تشویش اذهان عمومی» متهم کرد.

فرمانده سپاه

حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران، هفتم آبان ۱۴۰۱ در سخنانی در شیراز خطاب به معترضانی که از حدود شش هفته پیش از این سخنرانی در سراسر کشور تظاهرات کرده بودند گفت: «امروز آخرین روز شرارت شما بود.» او در همین حال گفت: «انقلاب شکوهمند اسلامی با شرارت تعداد معدودی فریب‌خورده هرگز آسیب نخواهد دید.»

برخی ناظران نوشتند که اخطار حسین سلامی که امروز «آخرین روز» بود، می‌تواند نشان این باشد که نیروهای امنیتی سرکوب خود را در مقابله با ناآرامی‌هایی که سراسر ایران را درنوردیده، تشدید کنند.

حسین سلامی در این مراسم از جوانان ایران خواست دیگر به خیابان‌ها نیایند و در تظاهرات و اعتراض‌ها مشارکت نکنند. وی گفت «شرارت را پایان دهید، دیگر به خیابان نیایید، از جان ملت چه می‌خواهید؟»

اين‌ها اضافه می‌شود بر دیگر سخنان و تهدیدهای مقام‌ها و مسئولان جمهوری اسلامی ایران، ازجمله غلامحسین محسنی اژه‌ای، رئیس قوه قضائیه، که گفته بود: «برای عناصر و مسببان اصلی اغتشاشات اخیر، هیچ جای ارفاق وجود ندارد.»
سرکوب اعتراضات را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: یکی سرکوب خیابانی و دیگری سرکوب فعالان و حرکت‌های اعتراضی.

سرکوب خیابانی

نیروهای حکومتی جمهوری اسلامی برای سرکوب خیابانی اعتراض‌های سال ۱۴۰۱ از ابزارها و روش‌های متعدد و گناگونی استفاده کردند:

شلیک مستقیم گلوله:

اسناد شلیک مستقیم به معترضان توسط نیروهای امنیتی در اعتراضات ۱۴۰۱ ثبت شده است؛ تیراندازی‌هایی که جان بسیاری از شهروندان را گرفت و شمار بیشتری را هم زخمی کرد.

حمید رضا روحی که در اعتراضات تهران از ناحیۀ سینه هدف اصابت گلوله جنگی قرار گرفت، یا غزاله چلاوی که هنگام اصابت گلوله در حال فیلمبرداری از اعتراضات شهر آمل بود، دو مورد مشهور از کشته‌شدگان در اثر شلیک مستقیم مأموران حکومتی هستند.

تصاویر زیادی هم از شلیک تیر جنگی به معترضان در مناطق کردنشین منتشر شده است، همچون مهاباد و جوانرود که طی آن ده‌ها تن از معترضان کشته شدند. تیراندازی مستقیم به معترضان در شهر زاهدان در استان سیستان و بلوچستان هم تکرار شد؛ روزی که «جمعه سیاه زاهدان» نام گرفت. شبیه این واقعه در شهرهای خاش و جاسک در استان سیستان و بلوچستان هم روی داد.

شلیک به چشمان معترضان

در جریان سرکوب اعتراضات سال ۱۴۰۱، شمار زیادی از معترضان از ناحیۀ چشم هدف گلوله‌های نیروهای امنیتی قرار گرفتند؛ اقدامی که «سازمان حقوق بشر ایران» آن را «هدفمند» توصیف کرد.

ارزیابی این نهاد مستقر در اسلو نروژ بر مبنای روایت‌هایی است که مجروحان و آسیب‌دیدگان اعتراضات اخیر بازگو کرده و گفته‌اند که مأموران امنیتی به شکل «هدفمند» صورت و چشم‌های آن‌ها را نشانه گرفتند.

سازمان حقوق بشر ایران همچنین یادآوری کرده که شلیک به صورت و چشم افراد شرکت‌کننده در تجمعات اعتراضی ۱۴۰۱ در بیشتر شهرهای ایران گزارش شده است و مجموع این موارد احتمال سیستماتیک بودن اقدام مأموران امنیتی را تقویت می‌کند.

هنوز آمار دقیقی از شمار معترضانی که از ناحیه چشم مصدوم شده‌اند وجود دارد. آذرماه ‍‍۱۴۰۱، بیش از ۱۴۰ چشم‌پزشک با صدور بیانیه‌ای اعلام کردند که از آغاز اعتراضات در شهریور همان سال تا زمان امضای بیانیه، شمار قابل توجهی از معترضان به خاطر اصابت گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت‌بال به چشم‌شان به مراکز درمانی مراجع کرده‌اند. همچنین روزنامۀ گاردین در گزارشی از دریافت ده‌ها عکس از معترضانی که ساچمه به داخل چشم‌شان اصابت کرده بود، خبر داد. روزنامۀ نیویورک‌تایمز هم در گزارشی از صدها معترضی خبر داد که از ناحیۀ چشم و از فاصلۀ نزدیک هدف اصابت گلوله‌های فلزی یا پلاستیکی قرار گرفتند و نابینا شده‌اند.
تعرض و تجاوز جنسی

در جریان سرکوب اعتراض‌های سال ۱۴۰۱ توسط نیروهای حکومتی، گزارش‌هایی از تعرض و تجاوز جنسی به معترضان مرد و زن از سوی نیروهای حکومتی منتشر شد.

ازجمله روزنامۀ بریتانیایی گاردین در گزارشی که بهمن‌ماه ۱۴۰۱ منتشر کرد، از گفت‌وگو با ۱۱ معترض زن و مرد ایرانی خبر داد که گفته‌اند در زمان بازداشت توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی مورد تجاوز جنسی، خشونت جنسی، ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته‌اند.

بر اساس این گزارش، برخی از این معترضان در خودرو ون نیروی انتظامی یا در خیابان مورد حمله قرار گرفته‌اند و برخی دیگر حین بازداشت در پاسگاه پلیس یا بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها.

ربودن کودکان و نوجوانان

در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ گزارش‌های متعددی از کشته شدن کودکان با گلوله نیروهای امنیتی یا ربودن و شکنجه آن‌ها منتشر شد. از جمله سازمان حقوق بشری هه‌نگاو اسامی ۱۸۶ کودک و نوجوان (۱۵۴ پسر و ۳۲ دختر) را که در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شده‌اند منتشر کرد که برخی از آنان به چند سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و نیز جریمه مالی محکوم شدند.

عفو بین‌الملل هم در این باره گزارش داد که نوجوانانی که در اعتراضات در ایران شرکت کرده و بازداشت شده‌اند، مورد «شکنجه‌‌های هولناک و خشونت جنسی» قرار گرفتند. به گفته این نهاد خشونت علیه نوجوانان یک استراتژی برای سرکوب خواست آزادی است.

بنابر این گزارش، سپاه پاسداران، بسیج، پلیس امنیت عمومی و سایر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی از این روش‌ها برای «تنبیه، تحقیر و گرفتن اعتراف» از نوجوانان استفاده می‌کنند.

به گزارش عفو بین‌الملل، این نوجوانان توسط لباس‌شخصی‌ها از خیابان‌ها ربوده شده یا بطور مستقیم در جریان اعتراضات دستگیر می‌شوند. همچنین روشن نیست که چند نوجوان در میان هزاران معترض بازداشتی در ایران هستند.

اختلال گسترده و قطع اینترنت

بنا بر گزارش رسانه‌ها و نهادهای ناظر بین‌المللی، در روزهای ابتدایی اعتراض‌های ۱۴۰۱، اتصال به اینترنت در ایران به میزان ۶۷ درصد میزان معمول کاهش یافت. در روزهای بعد اینترنت خطوط تلفن همراه در بخش‌های گسترده‌ای از ایران قطع شد. پیام‌رسان واتس‌اپ و شبکه اجتماعی اینستاگرام هم فیلتر شدند؛ اقداماتی که با هدف جلوگیری از انتشار اخبار اعتراضات و ارتباط معترضان با یکدیگر صورت گرفت.

سرکوب معترضان و فعالانفشار بر خانواده‌های کشته‌شدگان اعتراضات

خانواده‌های کشته‌شدگان اعتراضات از بدو قربانی شدن فرزند یا عضو خانواده‌شان تحت فشار و تهدید نهادهای امنیتی قرار گرفته‌اند؛ از فشار نیروهای امنیتی برای تحریف دلیل جان باختن فرزندان‌شان تا مانع‌تراشی در تحویل پیکرها و ممانعت از برگزاری هرگونه مراسم.

گزارش‌ها حکایت از آن دارد که با نزدیک شدن سالگرد اعتراضات، فشارها بر خانواده‌ها بیشتر شد. رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، در این باره به سایت دیده‌بان ایران گفته است که نهادهای امنیتی «شروع به احضار خانواده‌های داغدار یا معترضینی کرده‌اند که سال گذشته در اعتراضات شرکت کرده و برایشان پرونده امنیتی تشکیل شده است. از بسیاری تعهد گرفته‌اند که اگر اتفاقی افتاد، در خیابان‌ها حضور نخواهیم داشت و فراخوانی منتشر نخواهیم کرد.»

۳۰ مرداد هم عفو بین‌الملل گزارش داد که مقام‌های جمهوری اسلامی ایران آزار و اذیت خانوادۀ کسانی را که سال گذشته در جریان سرکوب جنبش «زن زندگی آزادی»، «به‌طور غیرقانونی» به دست نیروهای امنیتی ایران کشته شدند، «افزایش داده است».

بنا بر این گزارش، حکومت ایران از «ارعاب خانواده‌ها برای ساکت کردن آن‌ها و مصون ساختن عاملان این جنایات از مجازات» استفاده می‌کند.

افزایش فشار بر روزنامه‌نگاران

در روزهای اعتراضات ۱۴۰۱ و پس از آن، فشارهای نهادهای امنیتی بر روزنامه‌نگاران در ایران چند برابر شده است. بر اساس گزارش‌های متعدد تا ۱۶ دی ۱۴۰۱ دست‌کم ۷۳ روزنامه‌نگار (شامل خبرنگار،گزارشگر و عکاس روزنامه‌نگار) در ایران بازداشت شده‌اند. برخی از آن‌ها به‌طور موقت و با قرار وثیقه آزاد شده‌اند، اما بیشتر آنان همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

فشار بر وکلا

وکلای دادگستری که وکالت معترضان را بر عهده گرفتند نیز در جریان سرکوب اعتراضات و پس از آن تحت فشار قرار گرفتند، به‌‌ویژه در شهرهای کردنشین ایران.

۲۲ تیرماه گذشته پایگاه حقوق بشری هه‌نگاو از احضار ۵۴ وکیل امضا‌کننده «بیانیه حمایت از خانوادۀ مهسا (ژینا) امینی» در بوکان خبر داد.

به نوشته این پایگاه، دادسرای عمومی و انقلاب بوکان با این احضار فشار بر ۵۴ وکیل فعال این شهرستان را تشدید کرده و در «ابلاغیه‌ای عجیب» مدعی شده که این وکلا در ارتباط با «انتشار عکس، تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی» احضار شده‌اند.

محدودیت‌های گسترده علیه دانشجویان معترض

اعتراضات «زن زندگی آزادی» به داخل دانشگاه‌ها هم کشیده شد. برای سرکوب و کنترل این اعتراض‌ها، نهادهای حکومتی اقدامات گسترده‌ای انجام دادند. علاوه بر بازداشت برخی دانشجویان معترض، شمار بسیاری از دانشجویان را از ورود به دانشگاه‌ها یا خوابگاه‌هایشان منع کردند، براساس حکم‌هایی که بدون برگزاری کمیته انضباطی و بدون زمینۀ قانونی صادر می‌شود و دانشجویان و خانواده‌های آنان تحت فشار می‌گذارد.

با بالا گرفتن انتقادها از احکام ممنوع‌الورودی دانشجویان، ۲۱ آبان ۱۴۰۱عبدالله معتمدی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی تهران، گفت: «براساس دستور جدید شورای امنیت ملی، علاوه بر رئیس دانشگاه، کمیته انضباطی می‌تواند دربارهٔ ممنوع‌الورودی دانشجویان تصمیم بگیرد».
اخراج اساتید معترض از دانشگاه‌ها

در پی اعتراض‌های سال ۱۴۰۱ موجی از اخراج اساتید معترض از دانشگاه‌ها نیز شروع شد. همچنین برخی رسانه‌ها گزارش داده‌اند که دولت ابراهیم رئیسی در پی جذب ۱۵ هزار عضو هیئت علمی جدید به دانشگاه‌ها هستند.

سایت تجارت نیوز در این باره چنین گزارش داد: « موج اخراج اساتید دانشگاه‌ها، حواشی حذف برخی رشته‌ها، تغییر ظرفیت پذیرش برخی از رشته‌ها و… همه نشان از یک تغییر اساسی در ساحت آموزش عالی و دانشگاه‌های کشور دارد؛ قطعات پازلی که وقتی کنار هم قرار می‌گیرند نیت‌های پشت پردۀ این ماجراها را فاش می‌کند. برخی آن را خالص‌سازی دانشگاه‌ها نام نهاده‌اند. محسن رنانی، استاد گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان آن را انقلاب فرهنگی دوم و کودتا علیه نظام علم می‌داند».

در میان موج واکنش‌ها به اخراج اساتید معترض یا حامی اعتراضات، هفت انجمن علمی ایران نیز با انتشار بیانیه‌ای نوشتند: «با تأسف و درد این روزها جامعه علمی ایران با پدیده اخراج گسترده و برخوردهای امنیتی با دانشجویان مواجه است».

پیش از آن انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف هم با صدور بیانیه‌ای در اعتراض به اخراج شماری از اساتید این دانشگاه اعلام کرده بود که دانشگاه «به محاصرۀ دستگاه‌های امنیتی» درآمده است.

تشکیل پرونده و ممنوع کردن هنرمندان معترض

در جریان اعتراض‌ها،‌ ده‌ها تن از هنرمندان ازجمله شماری از چهره‌های سرشناس حمایت خود را از اعتراض‌ها اعلام کردند. در این میان، هنرمندان زن نیز با از سر برداشتن حجاب اجباری، همراهی خود را با معترضان اعلام کردند.

شماری از این هنرمندان از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و برای آن‌ها پرونده قضایی تشکیل شد. هنرمندان معترض همچنین از ادامه فعالیت‌های هنری خود در عرصه‌های گوناگون منع شدند.











Monday, 18 September 2023

ابراز نگرانی «شدید» اتحادیه اروپا از لغو مجوز بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ایران

۲۶/شهریور/۱۴۰۲

رادیو فردا

اتحادیه اروپا از تصمیم روز شنبۀ جمهوری اسلامی مبنی‌بر لغو مجوز فعالیت شماری از بازرسان «باتجربۀ» آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ایران «به‌شدت» ابراز نگرانی کرد.

پیتر استانو، سخنگوی دفتر سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز یکشنبه ۲۶ شهریور با صدور بیانیه‌ای از تهران خواست تا «بی‌درنگ در تصمیم خود تجدید نظر کند».

در این بیانیه تأکید شده است که لغو مجوز بازرسان آژانس، تأثیر «مستقیم و شدید» بر توانایی این نهاد ناظر بین‌المللی برای پیشبرد فعالیت‌های مرتبط با راستی‌آزمایی برنامه هسته‌ای ایران، از جمله نظارت بر برنامه جامع اقدام مشترک، برجام، خواهد داشت.
پیشتر مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در روز شنبه ۲۵ شهریور خبر داده بود که جمهوری اسلامی مجوز فعالیت شماری از «بازرسان مجرب» این نهاد بین‌المللی برای راستی‌آزمایی برنامه هسته‌ای ایران را «لغو کرده است».

رافائل گروسی با «محکومیت شدید» این اقدام تهران تصریح کرده بود که بازرسان اخراج‌شده تا پیش از این، در تأسیسات غنی‌سازی ایران که تحت پادمان‌های آژانس هستند به «امر ضروری راستی‌آزمایی» مشغول بودند.

ساعتی پس از بیانیۀ انتقادآمیز مدیرکل آژانس، سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز با تأیید لغو مجوز فعالیت شماری از بازرسان، این اقدام جمهوری اسلامی را واکنشی به تلاش اتحادیه اروپا و آمریکا برای تصویب قطعنامه‌ای علیه ایران در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی عنوان کرد.

در همین زمینه، خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران، روز یکشنبه تعداد بازرسان لغو انتصاب شده را «هشت نفر و با تابعیت فرانسوی و آلمانی» اعلام کرد.

این گزارش می‌گوید این افراد دارای روادید (ویزای) چند بار سفر به ایران بودند و هر لحظه می‌توانستند برای انجام بازرسی‌های معمول آژانس به ایران بیایند.
طی روزهای اخیر آمریکا به‌همراه اعضای اروپایی توافق هسته‌ای برجام و همچنین اتحادیه اروپا از عدم همکاری تهران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انتقاد کرده و اعلام کردند در صورت ادامۀ عدم همکاری جمهوری اسلامی، شورای حکام آژانس قطعنامه‌ای علیه ایران تصویب خواهد کرد.

اعضای اروپایی برجام همچنین طی نامه‌ای به جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، گفته‌اند که در نظر دارند تحریم موشکهای بالستیک ایران را که بر اساس برجام قرار بود ۲۶ مهرماه امسال برچیده شود، کماکان حفظ کنند.

آنها علت این تصمیم را عدم پایبندی جمهوری اسلامی به مفاد توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵، موسوم به برجام، اعلام کرده‌اند.

در واکنش به این تحولات، میخائیل اولیانوف، رئیس هیئت روسیه در مذاکرات هسته‌ای با ایران، تصمیم سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان برای حفظ تحریم‌های موشکی را «غیرسازنده و تنش‌زا» خواند.

او به خبرگزاری دولتی ایرنا گفته است که تهران بارها اعلام کرده آماده از سرگیری مذاکرات هسته‌ای است، اما به گفتۀ آقای اولیانوف به نظر می‌رسد آمریکا و اعضای اروپایی برجام عجله‌ای برای بازگشت به میز مذاکره و جمع‌بندی توافق ندارند.

این ادعا در حالی مطرح می‌شود که مذاکرات هسته‌ای وین برای احیای برجام میان ایران و دیگر اعضای باقی‌مانده در این توافق با حضور غیرمستقیم آمریکا در بهار پارسال با ارائه پیش‌شرط ناگهانی روسیه برای مصون ماندن روابط تجاری مسکو و تهران از تحریم‌های غرب علیه کرملین در پی تهاجم نظامی به اوکراین، برای مدتی متوقف شد.

پس از آن هم پیش‌شرط ایران برای بسته شدن پروندۀ کشف آثار اورانیوم در سه سایت اعلام‌نشده هسته‌ای مذاکرات را به بن‌بست کشاند و در پی آن، سرکوب گسترده اعتراضات مردمی ۱۴۰۱ به‌همراه گزارش‌های متعدد مبنی‌بر ارسال صدها پهپاد ایرانی به روسیه برای استفاده در جنگ علیه اوکراین نیز به پیچیده‌تر شدن مذاکرات هسته‌ای دامن زد.
اتحادیه اروپا روز ۲۲ شهریورماه نیز در واکنش به گزارش تازۀ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره توسعه برنامه هسته‌ای ایران ابراز نگرانی کرده و گفته بود که اقداماتی نظیر ممانعت از نصب دوربین‌های نظارتی آژانس در تأسیسات هسته‌ای ایران شرایط را پیچیده‌تر کرده است.

گزارش اخیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد ایران به‌رغم توافق زمستان پارسال برای همکاری بیشتر با آژانس در راستای شفاف‌سازی برنامه هسته‌ایش، اقدام چندانی انجام نداده و از اوایل تابستان امسال نیز پیشرفتی در این همکاری‌ها دیده نمی‌شود.

با استفاده از بیانیۀ دفتر سیاست خارجی اتحادیه اروپا، ایرنا و رادیو فردا؛د.خ/آ.ت.









بازداشت‌های گسترده در سالگرد مهسا امینی

پیشتر، ‌‎روز جمعه ٢٤ شهریور، سجاد یعقوبی، بازیگر تئاتر اهل ‎شاندرمن ماسال استان گیلان، توسط نیروهای حکومتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
همچنین، هفته گذشته، روز یکشنبه ۱۹ شهریور ماه، اصغر نیکوکار، هنرمند تارنواز اهل شهر زرقان از توابع استان فارس، توسط نیروهای حکومتی بازداشت شده بود و بی‌خبری از سرنوشت وی کماکان ادامه دارد.

Sunday, 17 September 2023

اعتراضات ایران از نگاه فعالان و ناظران؛ نرگس محمدی

در سالگرد اعتراض‌های «زن، زندگی، آزادی» در ایران، رادیوفردا به سراغ فعالان و ناظران مسائل ایران رفته و از آنها جویا شده که آیا با نظرات برخی ایرانیان که معتقدند اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» نقطه‌ای بی‌بازگشت بود، موافقند یا نه؟ و اگر موافق نیستید، چه دلیلی برای آن دارند؟
رادیوفردا همچنین از این فعال مدنی و سیاسی، و تحلیگران امور ایران، پرسیده است که یک سال پس از اعتراضات، مهم‌ترین تغییری که رخ‌داده چیست؟ و علاوه بر این آنها مهم‌ترین نقطه‌ضعف اعتراضات سراسری را به‌عنوان یک جنبش، خیزش یا انقلاب با هر تعریفی که از آن دارند، چه می‌دانند، و جدا از «سرکوب شدید حکومت»، معتقدند این اعتراض‌ها از چه ناحیه‌ای بیشترین آسیب را دیده است؟

نرگس محمدی، فعال شناخته شده مدنی است که برای سال‌ها طعم فشار، و حبس را تنها به دلیل فعالیت‌های مدنی‌اش چشیده، و حتی نامه‌ها و هشدارهای او از زندان، برای او پرونده‌های جدید و محکومیت‌های تازه به دنبال داشته است. او از پیش از اعتراض‌های «زن، زندگی، آزادی» در زندان به سر می‌برد، و در ماه‌های اخیر بار دیگر با پرونده تازه‌ای بر مدت حبس او افزوده شد.

خانم محمدی، در یک‌سال اخیر و پس از شکل‌گیری اعتراض‌های سراسری در ایران، هم به شکل قاطع و بی‌پرده سیاست‌های حکومت، سرکوب اعتراض‌ها و آنچه را بر سر زندانیان و به‌ویژه زنان زندانی می‌رود، به رغم هزینه‌هایی که بر او تحمیل شده، به چالش کشیده است.

او در این یادداشت که از زندان در اختیار رادیوفردا قرار گرفته، به پرسش‌های رادیوفردا پاسخ داده است.

جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی در فرآیند مبارزات مردم ایران برای تحقق دموکراسی، آزادی و برابری، قابل درک، تحلیل و شناخت است، و تحلیل آن جدا از بستر ذهنی و عینی اش ممکن نیست.

جامعه ایران جامعه‌ای جنبشی است و جنبش‌های اجتماعی و خیزش‌های اعتراضی گسترده زنان، جوانان، کارگران، معلمان و... با طرح مطالبات و خواسته‌های جمعی، گروهی، و صنفی‌شان سال‌هاست که حکومت را به چالش کشیده‌اند.

واقعیت این است که افزایش مطالبات، و عدم پاسخگویی حکومت، و شدت گرفتن سرکوب خشونت‌آمیز، و عدم امکان و فرصت مشارکت‌های سیاسی، اجتماعی، جنبش‌های انقلابی و خیزش‌های اعتراضی را به تصمیم‌گیری‌های راهبردی رادیکال‌تر سوق داده است.

گستره ساختاری این جنبش، تابعی از شرایط و ساختارهای سیاسی بوده است. تلاش‌های صورت گرفته بیش از دو دهه اخیر، برای تحقق جامعه مدنی و تأسیس و تداوم فعالیت‌های نهادها و سازمان‌های مدنی و مردمی، و شکل‌گیری ساختار شبکه‌ای گسترده، به ویژه با استفاده از امکانات فضای مجازی، و تسریع و گسترش آن، شکل و شمایل این گستره را متفاوت‌تر از گذشته کرده است.

از سوی دیگر، طرح مطالبات و خواسته‌های ملی و تاریخی، و آشنایی با مفاهیم و موضوعات جهانی متأثر از پارادایم «حق‌محوری» ارزش‌ها و هنجارها، و ایده‌های جدید، به منزله محرکی برای جنبش‌ها شکل گرفته است. جنبش‌های اجتماعی اخیر در هر سه پایه اصلی جنبش‌ها از امر «اشاعه» بهره‌مند بوده‌اند، به ویژه در جنبش‌های انقلابی اخیر در گستره مفهوم‌پردازانه و تفسیرگرانه و پرفورمنس‌های جنبش، الگوبرداری از تجربه جنبش‌های اجتماعی در سایر کشورها امری رایج و تأثیرگذار است.

جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی، در چنین شرایطی ویژگی‌هایی دارد که به اعتقاد من از تأثیرگذارترین جنبش‌هاست. زنان در این جنبش، عاملیت دارند، و زنان و جوانان که بزرگ‌ترین و رادیکال‌ترین نیروهای پیشبرنده جنبش‌اند، اراده کرده‌اند تحت ستم حکومت دینی نباشند، و این وضعیت جز با تغییر موقعیت این نیروهای تحتِ سلطه و ستمِ حکومتی تغییر نخواهد کرد. لذا وضعیت تغییرخواه حاصل از آگاهی تاریخی، از مهم‌ترین دستاوردهای جنبش است که بازگشت‌ناپذیری را قوت می‌بخشد.

حکومت جمهوری اسلامی، حکومتی دینی و استبدادی است که به دلیل فساد سیستماتیک، اختلاس‌های نجومی، تورم، ناکارآمدی و سوءمدیریت، در کنار عنصر سرکوب خشونت‌بار مداوم توسط دستگاه سرکوب، و از کارافتادگی دستگاه ایدئولوژیک، در وضعیت تعادل ناپایداری قرار گرفته که ورود هر عنصری به عنوان کاتالیزور و سرعت‌بخش، این تعادل ناپایدار را بر هم خواهد زد. حکومت مشروعیت خود را از دست داده و جنبش زن، زندگی آزادی میخ گذار از نظام استبدادی دینی را در جامعه کوبیده و محکم کرده است.

باید توجه کرد که دموکراسی، مستلزم جامعه مدنی است. از طرفی در پایه گستره ساختاری جنبش‌ها، نهادها و سازمان‌های از پیش موجود و ساختار شبکه‌ای جنبش‌ها، عناصر کلیدی هستند که حکومت با فشار مستمر و سرکوب ویرانگر نهادها و بازداشت رهبران و فعالان این عرصه از کانون‌های صنفی معلمان در سراسر کشور تا نهاد دانشگاه، نهادها و فعالان زنان، کارگران و..‌. موجب تضعیف جنبش و یا به عبارتی بهتر مانع تداوم حرکت مستمر جنبش تا کسب‌ مطالبات می‌شود.

همچنین انسجام بین المللی در امور مربوط به حقوق بشر که می تواند به کنترل سرکوب و توقف نقض گسترده حقوق بشر بیانجامددر شرایط نقض گسترده حقوق بشر توسط حکومت جمهوری اسلامی شکل نگرفت و این عدم انسجام بین المللی جنبش را در معرض نقض فاحش حقوق بشر و طبیعتا سرکوب خشونت بار و بی امان قرار دارد.

اقدام ابهام برانگیز، ناامید کننده و پر تناقض شورای حقوق بشر در انتخاب جمهوری اسلامی به عنوان ریاست مجمع اجتماعی موید ادعاست.

این اقدام شورای حقوق بشر سازمان ملل اولا سبب تضعیف جایگاه حقوق بشر در جهان و به ویژه در میان مردم کشورهای در حال تقلا برای رسیدن به دموکراسی، ازادی و برابری خواهد شد. دوما حقوق بشر را که دستاورد بشریت و حاصل رنج ها و الام بشر از جنگ و استبداد و خودکامگی حکومتهاست به ابزاری برای کشمکش های قدرت ها و دولت ها تنزل خواهد داد و سوما اتخاذ راهبردی نادرست از سوی سازمان ملل در عرصه سیاست به حساب خواهد آمد و به واقع پیام نا امید کننده ای برای مردم ایران در طرح و تلاش و مبارزه برای گذار استبداد دینی دارد.


اعتصاب غذاطرح از شاهرخ حیدری


 اعتصاب غذا

طرح از شاهرخ حیدری

اخیرا شماری از زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زده‌اند: ۱۳ زندانی در اعتراض به «انتقال اجباری» از زندان اوین به زندان قزل ‌حصار و «شرایط وخیم زندان قزل‌ حصار؛ نازیلا معروفیان، روزنامه‌نگار بازداشتی که هنگام بازداشت مورد تعرض جنسی قرار گرفته «برای همه زنانی که از سرکوب حکومت رنج می‌کشند» و بهاره هدایت در اعتراض به قتل حکومتی جواد روحی، معترض بازداشتی، در زندان.

نابرابری جنسیتی در بازار کار و شرایط دشوار زنان در ایران


برابری حقوقیایران

نابرابری جنسیتی در بازار کار و شرایط دشوار زنان در ایران

4 ساعت پیش4 ساعت پیش

مردان ۶۸.۳ و زنان ۱۴.۱ درصد از بازار کار ایران را تشکیل می‌دهند. طبق آمارهای جهانی، زنان در کنگو، پاکستان و مالی از لحاظ دسترسی به آموزش، بهداشت و مشارکت اقتصادی، وضعیتی بهتر از ایران دارند. یادداشتی از جواد عباسی توللی.

https://p.dw.com/p/4WRNm

عکس تزیینی استعکس: MEHR

تبلیغات

مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سال ۲۰۱۷ به پیشنهاد سازمان جهانی کار و با هدف تحقق دستمزد برابر برای زنان نسبت به مردان در محل کار، روز ۱۸ سپتامبر را به‌عنوان "روز بین‌المللی برابری دستمزد" نام‌گذاری کرده است.

این در حالی است که سازمان ملل متحد امسال و چند روز پیش از فرا رسیدن این روز جهانی، با انتشار گزارشی اعلام کرده است، تحقق اهداف ۱۷ گانه‌ای را که در "برنامه ۲۰۳۰" برای ارتقاء جایگاه زنان در سراسر جهان در نظر داشته، به دلیل تعصبات ریشه‌دار و تداوم روابط نابرابر تاریخی و ساختاری قدرت بین زنان و مردان در زمینه‌های اشتغال، آموزش و بهداشت، "غیرممکن" می‌داند.

برابری حقوقیایران

نابرابری جنسیتی در بازار کار و شرایط دشوار زنان در ایران

4 ساعت پیش4 ساعت پیش

مردان ۶۸.۳ و زنان ۱۴.۱ درصد از بازار کار ایران را تشکیل می‌دهند. طبق آمارهای جهانی، زنان در کنگو، پاکستان و مالی از لحاظ دسترسی به آموزش، بهداشت و مشارکت اقتصادی، وضعیتی بهتر از ایران دارند. یادداشتی از جواد عباسی توللی.

https://p.dw.com/p/4WRNm

عکس تزیینی استعکس: MEHR

تبلیغات

مجمع عمومی سازمان ملل متحد از سال ۲۰۱۷ به پیشنهاد سازمان جهانی کار و با هدف تحقق دستمزد برابر برای زنان نسبت به مردان در محل کار، روز ۱۸ سپتامبر را به‌عنوان "روز بین‌المللی برابری دستمزد" نام‌گذاری کرده است.

این در حالی است که سازمان ملل متحد امسال و چند روز پیش از فرا رسیدن این روز جهانی، با انتشار گزارشی اعلام کرده است، تحقق اهداف ۱۷ گانه‌ای را که در "برنامه ۲۰۳۰" برای ارتقاء جایگاه زنان در سراسر جهان در نظر داشته، به دلیل تعصبات ریشه‌دار و تداوم روابط نابرابر تاریخی و ساختاری قدرت بین زنان و مردان در زمینه‌های اشتغال، آموزش و بهداشت، "غیرممکن" می‌داند.

در این گزارش، عدم پایبندی کافی دولت‌ها به تعهدات خود در قبال دستیابی به برابری برای زنان، به‌عنوان عامل اصلی "ناکام ماندن زنان و دختران در سراسر جهان" تلقی شده است.

سارا هندریکس، معاون مدیر اجرایی زنان سازمان ملل متحد، این گزارش را یک فراخوان قوی برای اقدام به اصلاح رویکردهای جاری در جهان دانسته تا بدین طریق هر زنی بتواند از حقوق و فرصت‌های برابر برخوردار شود.

ناامیدی جهانی از بهبود وضعیت زنان در حالی است که آخرین گزارش World Economic Forum (مجمع جهانی اقتصاد) مستقر در سوئیس که در ۲۱ ژوئن ۲۰۲۳ (۳۱ خرداد ۱۴۰۲) منتشر شد، نشان می‌دهد، ایران یکی از بدترین کشورها در زمینه تحقق برابری جنسیتی در میان کشورهای دنیا است.

بر پایه داده‌های مندرج در این گزارش که با هدف مقایسه میزان برابری بین زن و مرد در ۱۴۶ کشور از کشورهای سراسر دنیا تهیه و تنظیم شده، زنان حتی در کشورهایی نظیر کنگو، پاکستان و مالی از لحاظ امکان دسترسی به آموزش، بهداشت و مشارکت اقتصادی و سیاسی، به‌مراتب وضعیتی بهتر از ایران دارند.

از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران از معدود حکومت‌‌هایی است که در کنار کشورهایی مانند سومالی، سودان و تونگا همچنان از پیوستن به "کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان" خودداری می‌کند. این کنوانسیون به عنوان مهم‌ترین سند جهانی در زمینه برابری حقوق زن و مرد، در سال ۱۹۷۹ میلادی (۲۷ آذر ۱۳۵۸) به تصویب سازمان ملل متحد رسید و تاکنون ۱۸۷ کشور، از جمله بیشتر کشورهایی که تحت عنوان "اسلامی" شناخته می‌شوند، به آن ملحق شده‌اند.

همچنین، بر اساس قوانین جاری در ایران، زنان در مواردی نظیر حق حضانت و ولایت بر فرزند، ازدواج، دیه، ارث و حتی تصمیم‌گیری برای خروج از کشور، با تبعیض‌های متعددی مواجه هستند.

بیکاری و بی‌سوادی گسترده زنان، محصول تعمیق شکاف جنسیتی

نقش و اعتبار زنان در مشارکت‌های اجتماعی و به‌ویژه در میزان اشتغال به کار یکی از مهم‌ترین معیارها برای سنجش درجه توسعه‌یافتگی یک کشور محسوب می‌شود. این در حالی است که حتی آمارهای رسمی در ایران که در بیشتر موارد با اهداف سیاسی و عامدانه دست‌کاری می‌شوند هم میزان نابرابری جنسیتی زنان در بازار کار و سطح دسترسی آنان به امکانات آموزشی را نشان می‌دهد.
طبق آخرین نتایج مندرج در گزارش فصلی مرکز آمار ایران که با عنوان "چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در بهار ۱۴۰۲" در روزهای اخیر منتشر شده، "مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر" برای مردان ۲۱ میلیون و ۹۳۰ هزار و ۲۳۲ نفر و برای زنان چهار میلیون و ۵۳۹ هزار و ۵۰۳ نفر اعلام شده است.

همچنین، بر اساس این گزارش، تا پایان بهار ۱۴۰۲ میزان "بیکاری جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر" برای زنان هفت میلیون و ۸۰ هزار و ۸۵ نفر بوده است، در حالی که هم‌زمان شمار مردان بیکار ۱۵ ساله و بیش از آن، تنها ۶۷۳ هزار و ۷۱ نفر برآورد شده است.

به طور کلی بررسی‌ها نشان می‌دهد، نسبت اشتغال مردان تا پایان سه ماه اول سال ۱۴۰۲ در میان رده سنی ۱۵ ساله و بیشتر، در کشور ۶۸.۳ درصد است، در حالی که این نسبت برای زنان ۱۴.۱ درصد اعلام شده است.

هرچند نباید از نظر دور داشت که سرشماری نیروی کار در ایران عمدتا بر مبنای فهرست‌های ارائه‌شده از سوی سازمان‌تأمین اجتماعی و تعداد نیروی کار بیمه‌شده از سوی این سازمان استوار است و این فهرست‌ها هم که توسط کارفرمایان و صرفا بر طبق اظهارات شخصی آنها و به نیابت از کارگران به سازمان تأمین اجتماعی ارائه می‌شود، در اکثر موارد از سوی سازمان تأمین اجتماعی بازنگری یا راستی‌آزمایی نشده است. از این‌رو آمار زنان و مردان بیکار می‌تواند بسیار بیش از تعداد اعلام‌شده از سوی مرکز ملی آمار ایران باشد.
همچنین، طبق آخرین نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، شمار زنان بی‌سواد شهری دو میلیون نفر بیش از مردان شهری بوده است. نتایج همین سرشماری نشان می‌دهد، تعداد زنان روستاییِ بی‌سواد حدود یک میلیون نفر بیش از مردان روستایی بی‌سواد است.

با در نظر گرفتن روند خصوصی‌سازی آموزش و به‌تبع آن گران‌سازی آموزش در سال‌های اخیر و افزایش بی‌سابقه شمار کودکان بازمانده از تحصیل، احتمالا شمار زنان بی‌سواد شهری و روستایی نسبت به مردان، بسیار بیش از آمارهای ارائه‌شده در سال ۱۳۹۵ خواهد بود.

از سوی دیگر، رویکرد تبعیض‌آمیز سران حکومت ایران نسبت به زنان، به‌ویژه دیدگاه علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در این زمینه و همچنین ترویجِ باورهای ارتجاعیِ برآمده خوانشی ویژه از اسلام که عمدتا ضدتوسعه بوده و تناسبی با باورهای مدرن درباره زنان ندارند، سبب شده تا شکاف جنسیتی در طول ۴۴ سال گذشته به طور پیوسته عمیق‌تر شود.
برای نمونه، علی خامنه‌ای روز ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ در سخنرانی خود در جمع مداحان، عبارت "برابری جنسیتی زنان و مردان" را مفهومی غربی خواند و "اداره خانه و تربیت فرزندان" را اولویت کار زنان در ایران دانست.
مواردی نظیر تشویق یا اجبار زنان به خانه‌داری، القای دون شأن بودن و ناتوانی زنان در برابر مردان از طریق تبلیغ و سوءاستفاده از باورهای سنتی و اسلامی، ترغیب زنان به فرزندآوری بدون ایجاد بسترهای کافی برای رفع نابرابری جنسیتی در جامعه، عدم تصویب قوانین حمایتی از زنان و مواردی از این دست، همگی مؤید رویکرد تبعیض‌آمیز حکومت جمهوری اسلامی نسبت به زنان ایرانی در طی بیش از چهار دهه گذشته است.

همچنین، برای بررسی موانع مشارکت اقتصادی زنان نمی‌توان به‌سادگی پیچیدگی‌های فرهنگی، دینی و اجتماعی را از یکدیگر تفکیک کرد و درهم‌تنیدگی آنها را نادیده گرفت. به‌بیان دیگر، موانع اجتماعی اشتغال زنان از موانع فرهنگی و اقتصادی آنان جدا نیست.